دشمنان خونی
دشمنان خونی
part6
ته:🥺
سه بوم:ببب..ببخشید
بدو بدو میره کلاس
سولا:ته خوبی ؟
ته:آره بابا خوبم
بعد مدرسه غروب
سه بوم:دیگه داشت هوا تاریک میشد داشتم میرفتم خونه که با یه پسره لات برخورد کردم
پسره:دختر جون میای آشنا بشیم
سه بوم:نه گمشو
یه هو دستشو میگیره فشار میده
یهو ته سر میرسه
با هم دعوا میکنن ته میزنه پسره رو ناکار میکنه
ته:خوبی
سه بوم یهو میپره و ته رو میبوسه ته هم همراهیش میکنه
ته وقتی برای سولا میگه سولا احساساتی میشه
سولا:اوخی بمیلم
ته:چرا گریه میکنی
سولا:احساساتی شدم
ته:خاهر گاوم بیا بغلم
سولا:داداش با اینکه خری دوست دارم
ته:منم
part6
ته:🥺
سه بوم:ببب..ببخشید
بدو بدو میره کلاس
سولا:ته خوبی ؟
ته:آره بابا خوبم
بعد مدرسه غروب
سه بوم:دیگه داشت هوا تاریک میشد داشتم میرفتم خونه که با یه پسره لات برخورد کردم
پسره:دختر جون میای آشنا بشیم
سه بوم:نه گمشو
یه هو دستشو میگیره فشار میده
یهو ته سر میرسه
با هم دعوا میکنن ته میزنه پسره رو ناکار میکنه
ته:خوبی
سه بوم یهو میپره و ته رو میبوسه ته هم همراهیش میکنه
ته وقتی برای سولا میگه سولا احساساتی میشه
سولا:اوخی بمیلم
ته:چرا گریه میکنی
سولا:احساساتی شدم
ته:خاهر گاوم بیا بغلم
سولا:داداش با اینکه خری دوست دارم
ته:منم
۴.۸k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.