'عاقبتِ خوشِ دلبستگی اغلب برای افسانه هاست. واِلا تو این
'عاقبتِ خوشِ دلبستگی اغلب برای افسانه هاست. واِلا تو این سرزمینی که ما در آن کنج عزلت گزیده ایم، معمولا انسان ها به اشتباه در مسیر یکدیگر قرار میگیرند و یا برای دریدن عواطفِ هم کمین کرده اند. در آخر به جایی ختم خواهد شد که چه خواسته و چه ناخواسته تا سر بالا بیاوری چاقویی را بیخ گلویت حس میکنی که آهسته سمت شاهرگت حرکت میکند. صاحب آن هم کسی نیست جز همان غریبه ترین آشنا و او جسد غرق در خونت را خوراک کفتار ها میکند.
-من رهایت کردم چون دیگر راهی نبود، رهایت کردم تا حداقل جنازهام در آرامش بپوسد..
-من رهایت کردم چون دیگر راهی نبود، رهایت کردم تا حداقل جنازهام در آرامش بپوسد..
۱۸.۹k
۰۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.