رمان رز مشکی p.3
کونیکیدا : تو و یوسانو میرید اوکی ؟
دازای : چی ؟ منو یوسانو ؟
کونیکیدا: انقد فهمیدنش سخته ؟؟
دازای : نه این خیلی خوبههه☺️☺️☺️
یوسانو : خب یه پرونده و ماموریت کسل کننده با دازای چیزی نیست
کونیکیدا : خب چیه منتظر چی هستین برید دیگه
دازای : اهم تو گفتی نقشه عوض شده خب یعنی چی ؟
کونیکیدا : ام خب مطمئنی میتونی ؟
دازای : خب راستش معلومه که میتونم اما خب تنهایی بیشتر خوش میگذشت
یوسانو : چی گفتیییییی
دازای :اوم یادم رفته بود تو جنبه نداری☺️☺️
یوسانو : دازایییییییی
کونیکیدا : بسه دیگه دو دیقه آرامش خودتون و حفظ کنید بزارید نقشه رو توضیح بدم
دازای : ام باشه خب بگو
یوسانو : هی بگو
کونیکیدا: خب نقشه از این قراره که
...........،،
ادامه داره ...
دازای : چی ؟ منو یوسانو ؟
کونیکیدا: انقد فهمیدنش سخته ؟؟
دازای : نه این خیلی خوبههه☺️☺️☺️
یوسانو : خب یه پرونده و ماموریت کسل کننده با دازای چیزی نیست
کونیکیدا : خب چیه منتظر چی هستین برید دیگه
دازای : اهم تو گفتی نقشه عوض شده خب یعنی چی ؟
کونیکیدا : ام خب مطمئنی میتونی ؟
دازای : خب راستش معلومه که میتونم اما خب تنهایی بیشتر خوش میگذشت
یوسانو : چی گفتیییییی
دازای :اوم یادم رفته بود تو جنبه نداری☺️☺️
یوسانو : دازایییییییی
کونیکیدا : بسه دیگه دو دیقه آرامش خودتون و حفظ کنید بزارید نقشه رو توضیح بدم
دازای : ام باشه خب بگو
یوسانو : هی بگو
کونیکیدا: خب نقشه از این قراره که
...........،،
ادامه داره ...
۳.۴k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.