ادامه p 16
به خوبی میشد ترس رو توی چشمهای اسنیپ دید . اولین باری بود که اینقدر ناراحت و مغموم میدیدمش.
اسنیپ-داری دروغ میگی . مزخرفه.
بلا-چرا باید بهت دروغ بگم. من دوست دارم سوروس نمیخوام بعد ماتیلدا خودت باشی
اسنیپ- محض رضای خدا بس کن بلا . لسترنج حالا لرد سیاه . اینا بس نبودن ؟ من زن و بچه دارم . خودتم شوهر و بچه داری . نمیخوای این عشق قدیمیتو تمومش کنی؟
اسنیپ اجازه هیچ حرف دیگه ای رو نداد و به سرعت از پله ها بالا رفت .
دوباره سرم گیج رفت .چشمام رو که باز کردم توی دخمه بودم . با اینکه خاطره مورد نظرم نبود ولی خیلی چیزا دستگیرم شد. به بدبختی خاطره رو توی شیشه برگردوندم . خواستم خاطره دیگه ای رو انتخاب کنم که صدای پا اومد . ترسیدم و بلافاصله خودمو انداختم توی کمد . با اینکه تاریک بود اما از فاصله بین در ها همه چیز قابل مشاهده بود . فقط خدا کنه اسنیپ منو نبینه وگرنه تبدیلم میکنه به وزغ و باهام معجون میپزده .
اسنیپ با قدمهای استوارش وارد دخمه شد و....
.
.
.
سوااااااااال: به نظرتون چرا ولدمورت فقط میخواد ماتیلدا رو بکشه . چرا کاری به الیزابت نداره ؟
اسنیپ-داری دروغ میگی . مزخرفه.
بلا-چرا باید بهت دروغ بگم. من دوست دارم سوروس نمیخوام بعد ماتیلدا خودت باشی
اسنیپ- محض رضای خدا بس کن بلا . لسترنج حالا لرد سیاه . اینا بس نبودن ؟ من زن و بچه دارم . خودتم شوهر و بچه داری . نمیخوای این عشق قدیمیتو تمومش کنی؟
اسنیپ اجازه هیچ حرف دیگه ای رو نداد و به سرعت از پله ها بالا رفت .
دوباره سرم گیج رفت .چشمام رو که باز کردم توی دخمه بودم . با اینکه خاطره مورد نظرم نبود ولی خیلی چیزا دستگیرم شد. به بدبختی خاطره رو توی شیشه برگردوندم . خواستم خاطره دیگه ای رو انتخاب کنم که صدای پا اومد . ترسیدم و بلافاصله خودمو انداختم توی کمد . با اینکه تاریک بود اما از فاصله بین در ها همه چیز قابل مشاهده بود . فقط خدا کنه اسنیپ منو نبینه وگرنه تبدیلم میکنه به وزغ و باهام معجون میپزده .
اسنیپ با قدمهای استوارش وارد دخمه شد و....
.
.
.
سوااااااااال: به نظرتون چرا ولدمورت فقط میخواد ماتیلدا رو بکشه . چرا کاری به الیزابت نداره ؟
۲.۶k
۱۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.