داشت سیاهی میرفت که پسری با موهای مشکی رو دیدم نمیتونستم
داشت سیاهی میرفت که پسری با موهای مشکی رو دیدم نمیتونستم صوتشو واضح ببینم که دیگه سیاهی مطلق.
علامت کیتی_تهیونگ+جیمین=
+داری چیکار میکنی؟
=همون کاری که خوناشاما میکنن
+لعنتی داری میکشیش
=مگه مهمه؟
+نهههه اینجوری ماها تو دردسر میوفتیم
=خب میگی چیکار کنم
+هیچی فقط بسپرش به من خودم میدونم این لعنتی رو چیکارش کنم جیمین فقط درد سری
=بسه برو تا بیدار نشده
تهیونگ ویو...
بغلش کردم و به سمت کنار جاده گذاشتمش
امیدوارم زودتر پیداش کنن قبل از اینکه
اشهدشو بخونه
وای نه!!مسیح کمکم کن
من نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
اون خونی که از روی گردن اون دختر میچکید
تهیونگ و بیشتر وسوسه میکردم
+ ب...باید جلوی خودمو بگیرم
تهیونگ دیگه نمیتونست چشمای قرمز شدش
رو کنترل کنه
(نکته مهم خون آشام ها وقتی بوی خون انسان بهشون میخوره نمیتونن جلوی خودشون رو بگیرن و چشماشون از شهو.ت قرمز میشه ولی بازم میتونه جلوی خودشو بگیره چون اختیارش دست خودشه اما وقتی ماه کامله یا زرد رنگه چشماشون قرمز میشه و دیگه اختیارشون دست خودشون نیست و از غریزه پیروی میکنن)
سریع کیتی رو گذاشت کنار جاده و با سرعت خوناشامیش رفت
از زبون ناشناس
داشتم بار های کامیون رو میبردم که نگاهم به یه جسد کنار جاده افتاد موهاش تا بالای شونه هاش بود و با لباس دخترونش متوجه شدم دختره
راستش اولش ترسیدم ولی
یه حسی بهم میگفت
که باید برم سمتش
از کامیون پیاده شدم و
و سمت جسم دختر رفتم
علامت مرد غریبه ٪ علامت کیتی_
٪هی دختر جون هی حالت خوبه؟
وای نه یعنی مرده
لمسش کردم و زدم به دستش
٪دختر جون زنده ای
حالا چیکار کنم
تو کیفشو نگاه کردم ببینم گوشی همراهش داره یا نه
با صدای ضعیفی که ازش اومد به سمتش برگشتم
_اهههه
٪وای خدایا شکرت
سریع بلندش کردم و بردمش بیمارستان
٪از کارم افتادم
که یهو....
لایک ها بشه ۱۰ تا پارت بعدو میزارم همراه با سه تا کامنت
#تهیونگ #جونگ_کوک #جیمین #کیم_نامجون #کیم_سوکجین
#جانگ_هوسوک #مین_یونگی
#فیک #داستان #رمان #وانشات
#تک_پارتی
علامت کیتی_تهیونگ+جیمین=
+داری چیکار میکنی؟
=همون کاری که خوناشاما میکنن
+لعنتی داری میکشیش
=مگه مهمه؟
+نهههه اینجوری ماها تو دردسر میوفتیم
=خب میگی چیکار کنم
+هیچی فقط بسپرش به من خودم میدونم این لعنتی رو چیکارش کنم جیمین فقط درد سری
=بسه برو تا بیدار نشده
تهیونگ ویو...
بغلش کردم و به سمت کنار جاده گذاشتمش
امیدوارم زودتر پیداش کنن قبل از اینکه
اشهدشو بخونه
وای نه!!مسیح کمکم کن
من نمیتونم جلوی خودمو بگیرم
اون خونی که از روی گردن اون دختر میچکید
تهیونگ و بیشتر وسوسه میکردم
+ ب...باید جلوی خودمو بگیرم
تهیونگ دیگه نمیتونست چشمای قرمز شدش
رو کنترل کنه
(نکته مهم خون آشام ها وقتی بوی خون انسان بهشون میخوره نمیتونن جلوی خودشون رو بگیرن و چشماشون از شهو.ت قرمز میشه ولی بازم میتونه جلوی خودشو بگیره چون اختیارش دست خودشه اما وقتی ماه کامله یا زرد رنگه چشماشون قرمز میشه و دیگه اختیارشون دست خودشون نیست و از غریزه پیروی میکنن)
سریع کیتی رو گذاشت کنار جاده و با سرعت خوناشامیش رفت
از زبون ناشناس
داشتم بار های کامیون رو میبردم که نگاهم به یه جسد کنار جاده افتاد موهاش تا بالای شونه هاش بود و با لباس دخترونش متوجه شدم دختره
راستش اولش ترسیدم ولی
یه حسی بهم میگفت
که باید برم سمتش
از کامیون پیاده شدم و
و سمت جسم دختر رفتم
علامت مرد غریبه ٪ علامت کیتی_
٪هی دختر جون هی حالت خوبه؟
وای نه یعنی مرده
لمسش کردم و زدم به دستش
٪دختر جون زنده ای
حالا چیکار کنم
تو کیفشو نگاه کردم ببینم گوشی همراهش داره یا نه
با صدای ضعیفی که ازش اومد به سمتش برگشتم
_اهههه
٪وای خدایا شکرت
سریع بلندش کردم و بردمش بیمارستان
٪از کارم افتادم
که یهو....
لایک ها بشه ۱۰ تا پارت بعدو میزارم همراه با سه تا کامنت
#تهیونگ #جونگ_کوک #جیمین #کیم_نامجون #کیم_سوکجین
#جانگ_هوسوک #مین_یونگی
#فیک #داستان #رمان #وانشات
#تک_پارتی
۲۰.۰k
۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.