خون آشام کوچولو
#خونآشام_کوچولو
پارت3
ویو ات
با لیا رفتیم تو حیاط تا یکم به حیاط جونی بدیم آخه خیلی....باهاش رفتیم پایین و من برگشتم تو خونه تا وسایل رو بردارم برم پایین که لیا جیغ زد بدو بدو رفتم پایین دیدم که دیدم گلدون شکسته لیا هم چون شکسته ترسید
چی شده دختر(نگران)
=وای ات من وایساده بودم که یهو چند تا کلاغ اومدن و زدبهش افتاد پایین
اوه گفتم که حالا چی شده
=یااااا
باشه باشه چه چیز ترسناکیییی(خنده)
=به جای نمک ریختن کار کن
اوکی بیا برو شیل آب رو باز کن ترسو
=خب حالا
<<پرش به یک ساعت بعد>>
با لیا کارا رو تموم کردیم و وسایل رو جمع کردیم و آروم آروم رفتیم تو خونه
ویو لیا
از وقتی که اون کلاغ و خفاش رو دیدم از این خونه وحشت دارم مگه میشه آخه اینجا خونس،؟یا جنگله؟ همه حیوان ها اینجان
=من میرم یه قهوه درست کنم حال کنیم😅
اوک
خب خب این قهوه رو. کجا گذاشت ات =واییییییییییی یا خداااا اتتتتتتتتتتتت
مگه این خفاشه روووووووبیرون نکردییی(داد ترس)
وای خدایا چی شده لیا
=خفاش خفاش دوباره اومد
منکه بیرونش کرده بودم(تو ذهنش) نترس بابا شاید واسه اینه که چند وقت کسی نبود اینجا
=باشه خودت قهوه رو درست کن
قهوه حاضره لیا
=میبینم دیگ
(با لیا قهوه رو خوردیم و قیمت کردیم لیا رفت غذا رو درست کرد،خوردیم خلاصه خونه رو تمیز کردیم با بد بختی لیا رفت حموم من موندم که یهو گلدون و لوستر تکون می خوردن که پنجره باز شد و باد شدیدی میزد راستش خیلی ترسیدم
چخبره
یعنی جن داره اینجا؟
من نمی ترسما
که یهو لیا صدام زد
=اتتت حوله رو بیار
که همه قطع شد
اوک
دیگه وقته خوابیدن بود موهام رو باز کردم و لباس خوابمو رو پوشیدم همینطور لیا هم لباساش رو پوشیدم و خوابیدیم که...
#اد_جئون
پارت3
ویو ات
با لیا رفتیم تو حیاط تا یکم به حیاط جونی بدیم آخه خیلی....باهاش رفتیم پایین و من برگشتم تو خونه تا وسایل رو بردارم برم پایین که لیا جیغ زد بدو بدو رفتم پایین دیدم که دیدم گلدون شکسته لیا هم چون شکسته ترسید
چی شده دختر(نگران)
=وای ات من وایساده بودم که یهو چند تا کلاغ اومدن و زدبهش افتاد پایین
اوه گفتم که حالا چی شده
=یااااا
باشه باشه چه چیز ترسناکیییی(خنده)
=به جای نمک ریختن کار کن
اوکی بیا برو شیل آب رو باز کن ترسو
=خب حالا
<<پرش به یک ساعت بعد>>
با لیا کارا رو تموم کردیم و وسایل رو جمع کردیم و آروم آروم رفتیم تو خونه
ویو لیا
از وقتی که اون کلاغ و خفاش رو دیدم از این خونه وحشت دارم مگه میشه آخه اینجا خونس،؟یا جنگله؟ همه حیوان ها اینجان
=من میرم یه قهوه درست کنم حال کنیم😅
اوک
خب خب این قهوه رو. کجا گذاشت ات =واییییییییییی یا خداااا اتتتتتتتتتتتت
مگه این خفاشه روووووووبیرون نکردییی(داد ترس)
وای خدایا چی شده لیا
=خفاش خفاش دوباره اومد
منکه بیرونش کرده بودم(تو ذهنش) نترس بابا شاید واسه اینه که چند وقت کسی نبود اینجا
=باشه خودت قهوه رو درست کن
قهوه حاضره لیا
=میبینم دیگ
(با لیا قهوه رو خوردیم و قیمت کردیم لیا رفت غذا رو درست کرد،خوردیم خلاصه خونه رو تمیز کردیم با بد بختی لیا رفت حموم من موندم که یهو گلدون و لوستر تکون می خوردن که پنجره باز شد و باد شدیدی میزد راستش خیلی ترسیدم
چخبره
یعنی جن داره اینجا؟
من نمی ترسما
که یهو لیا صدام زد
=اتتت حوله رو بیار
که همه قطع شد
اوک
دیگه وقته خوابیدن بود موهام رو باز کردم و لباس خوابمو رو پوشیدم همینطور لیا هم لباساش رو پوشیدم و خوابیدیم که...
#اد_جئون
۵.۱k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.