پارت ششم فصل دوم
+ خب اون برگه کجاست؟
♡ اینجاست
= دوستان منظورش لیست خریده
+ خب الان فقط میز تحریر و وسایل تزئینی مونده
+ خب بریم میز تحریر سفارش بدیم
= دوستان گوجو و میا تمام وسایل رو خریدن در کل برای گوجو ۲۰۰ میلیونی آب خورد
= برای گوجو که این رقم عددی نبود بیشتر از این هم میتونست پرداخت کنه
رسیدن به خونه ****
+ اه ،، مردم از خستگی * ولو شدن روی مبل *
= سوفیا هم اومد داخل خونه و روی مبل نشست ، گوجو روی مبل خوابش برد
= سوفیا هیچ خبری از مرگ مادرش نداشت ، سوفیا همونطوری روی مبل نشست و به مادرش فکر میکرد ، که حوصلش سر رفت ، می خواست بره پیش مادرش برای همین از خونه رفت بیرون
۱ ساعت بعد ***
= گوجو از خواب بیدار شد و خمیازه ای کشید و با خواب آلودی سوفیا رو صدا زد : سوفیا
+ بچه جون ؟
+ تو اتاقی ؟
+ سوفیا!!!!!
+ ای خدا فرار کرده ...
= گوجو از خونه رفت بیرون و همه جا رو در به در دنبال سوفیا گشت ،
+ ببخشید خانم یه دختر بچه ندید موهای بلند زرد داشته باشه با چشم ابی ؟
خانم: اها ، همون دختر بچه که اونجا نشسته رو میگین؟
= گوجو سرش رو برگردوند ، دید سوفیا روی صندلی پارک نشسته و گریه میکنه
خانم : پدرش هستید ؟
+ اره ، پدرشم
خانم : باید بیشتر مواظب دخترتون باشید
+ باشه ، خیلی از کمکتون ممنونم
+ آروم از پشت بلندش کردم ..
♡ کیههه ؟
+ منم ، نترس ، چرا فرار کردی ؟
♡فرار نکردم ، فقط میخواستم برم پیش مامانم
♡ مامانم کجاست ؟
+ مامانت؟
+ راستش رو بخوای، مامانت به من گفت که من یه دختر کوچولو ناز دارم که باید ازش مراقبت کنم ، اون دختر کوچولو ناز الان دقیقا رو به رو من ایستاده و داره اشک هاشو پاک میکنه .
♡ اینجاست
= دوستان منظورش لیست خریده
+ خب الان فقط میز تحریر و وسایل تزئینی مونده
+ خب بریم میز تحریر سفارش بدیم
= دوستان گوجو و میا تمام وسایل رو خریدن در کل برای گوجو ۲۰۰ میلیونی آب خورد
= برای گوجو که این رقم عددی نبود بیشتر از این هم میتونست پرداخت کنه
رسیدن به خونه ****
+ اه ،، مردم از خستگی * ولو شدن روی مبل *
= سوفیا هم اومد داخل خونه و روی مبل نشست ، گوجو روی مبل خوابش برد
= سوفیا هیچ خبری از مرگ مادرش نداشت ، سوفیا همونطوری روی مبل نشست و به مادرش فکر میکرد ، که حوصلش سر رفت ، می خواست بره پیش مادرش برای همین از خونه رفت بیرون
۱ ساعت بعد ***
= گوجو از خواب بیدار شد و خمیازه ای کشید و با خواب آلودی سوفیا رو صدا زد : سوفیا
+ بچه جون ؟
+ تو اتاقی ؟
+ سوفیا!!!!!
+ ای خدا فرار کرده ...
= گوجو از خونه رفت بیرون و همه جا رو در به در دنبال سوفیا گشت ،
+ ببخشید خانم یه دختر بچه ندید موهای بلند زرد داشته باشه با چشم ابی ؟
خانم: اها ، همون دختر بچه که اونجا نشسته رو میگین؟
= گوجو سرش رو برگردوند ، دید سوفیا روی صندلی پارک نشسته و گریه میکنه
خانم : پدرش هستید ؟
+ اره ، پدرشم
خانم : باید بیشتر مواظب دخترتون باشید
+ باشه ، خیلی از کمکتون ممنونم
+ آروم از پشت بلندش کردم ..
♡ کیههه ؟
+ منم ، نترس ، چرا فرار کردی ؟
♡فرار نکردم ، فقط میخواستم برم پیش مامانم
♡ مامانم کجاست ؟
+ مامانت؟
+ راستش رو بخوای، مامانت به من گفت که من یه دختر کوچولو ناز دارم که باید ازش مراقبت کنم ، اون دختر کوچولو ناز الان دقیقا رو به رو من ایستاده و داره اشک هاشو پاک میکنه .
۳.۵k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.