《کی عاشقت شدم》💜
《کی عاشقت شدم》💜
فصل دوم پارت ۷
فلش بک بعد جشن تو خونه
ا.ت: وااای خسته شدم هوففف چقدر جو سنگینی بود
جین: آره جو سنگینی بود
هوپی: آ.ت ما فردا بلیط گرفتیم
آ.ت: برای چی
جین: میخوایم برگردیم
ا.ت: یاااااا چرا بیشتر نموندین
جی هوپ: آ.ت آخه اونجا کسی نیست شرکت رو اداره کنه
آ.ت: هوففف باشه
جیمین: ولی بیشتر میموندین بد نبود
جی هوپ: ن کیوت چه ولی بازم میاییم چون داداش جدیدمونو تازه پیدا کردیم
جیمین: باشش کوک بیا بریم خونه من اونجا فیلم نگاه کنیم
آ.ت: وا چرا خو اینجا نگا نمیکنین
کوک: آخه اینجا نمیشه جیهوپ و جین و شوگا هم میبیریم
آ.ت: شما چرا از صب تاحالا مشکوک میزنین
اونا رفتن ( سوهو و دارا هم رفتن خونشون)
آ.ت: وااا خدا شفاشون بده
ته: خوب حتما ی دلیلی داره
و ته نزدیک آ.ت میشه و آروم آروم به دیوار تکیه شو میده و اونو بین دستاش گیر میندازه
آ.ت: ک اینطور نقشه همتون این بوده ک ما تنها بمونیم
ته: آره دقیقا همین
و آروم ته نزدیک میشه و لبای آ.تو میخوره و تو همون حالت بلندش میکنه میبره بالا و میزارتش رو تخت و شروع میکنه یواش یواش لباسای آ.تو درمیاره( مگه امتحانای ترم شروع نشده برو درستو بخون بچه)
۳سال بعد
یوجین: مامانی بابا تی میااد
یونجین: مامااااانی بابا اومد
ته: آخ الهی قربونت بابا گفتنت بشم پسر جذابم
آ.ت: هی دخترمم خوشگله هااا
ته: معلومه میدونین چرا
بچه ها با هم گفتن : نههه
ته: چون مامانتون خیلی قشنگه
و اومدو ی بوسه زد به لبای آ.ت
ته: بچه ها میخواین ی رازی رو بهتون بگم
باهم گفتن: بگووو
ته دم گوش بچه ها ی چیزی گفت
آ.ت داشت آشپزی میکرد و اون سه تا روی کابینت نشسته بودن
یوجین: مامااانییی
یونجین: بابا گف ک تو لو هیلی دوس داله
ته: عه مگه راز نبود
و با هم خندیدن ک صدای در اومد
جیمین: خوشگلای دایی کجااان
یوجین: هییی مامان دایی اومددددد
و هر دو پریدن بغل جیمین
آ.ت: خوش اومدی ته هم همین الان اومد
جیمین: آخيش دلم برات تنگ شده بود آجی کوچیکه
آ.ت:منم همینطور بیایین براتون رامیون درست کردم بچه هااا بیایین غذاااا ..................
پایان.
《کی عاشقت شدم》💜
تاداااااا اون یدونه شخصیت تبدیل به دوتا شد خوب اینم از این فیک فیک بعدو احتمالا اخرای اردیبهشت شروع کنم ک امتحانا تموم شده باشه آمادس فقط اون موقع میتونم بقیشو بنویسم و دوستون دارم توی پیج فعالیت میشه منتظر باشید
فصل دوم پارت ۷
فلش بک بعد جشن تو خونه
ا.ت: وااای خسته شدم هوففف چقدر جو سنگینی بود
جین: آره جو سنگینی بود
هوپی: آ.ت ما فردا بلیط گرفتیم
آ.ت: برای چی
جین: میخوایم برگردیم
ا.ت: یاااااا چرا بیشتر نموندین
جی هوپ: آ.ت آخه اونجا کسی نیست شرکت رو اداره کنه
آ.ت: هوففف باشه
جیمین: ولی بیشتر میموندین بد نبود
جی هوپ: ن کیوت چه ولی بازم میاییم چون داداش جدیدمونو تازه پیدا کردیم
جیمین: باشش کوک بیا بریم خونه من اونجا فیلم نگاه کنیم
آ.ت: وا چرا خو اینجا نگا نمیکنین
کوک: آخه اینجا نمیشه جیهوپ و جین و شوگا هم میبیریم
آ.ت: شما چرا از صب تاحالا مشکوک میزنین
اونا رفتن ( سوهو و دارا هم رفتن خونشون)
آ.ت: وااا خدا شفاشون بده
ته: خوب حتما ی دلیلی داره
و ته نزدیک آ.ت میشه و آروم آروم به دیوار تکیه شو میده و اونو بین دستاش گیر میندازه
آ.ت: ک اینطور نقشه همتون این بوده ک ما تنها بمونیم
ته: آره دقیقا همین
و آروم ته نزدیک میشه و لبای آ.تو میخوره و تو همون حالت بلندش میکنه میبره بالا و میزارتش رو تخت و شروع میکنه یواش یواش لباسای آ.تو درمیاره( مگه امتحانای ترم شروع نشده برو درستو بخون بچه)
۳سال بعد
یوجین: مامانی بابا تی میااد
یونجین: مامااااانی بابا اومد
ته: آخ الهی قربونت بابا گفتنت بشم پسر جذابم
آ.ت: هی دخترمم خوشگله هااا
ته: معلومه میدونین چرا
بچه ها با هم گفتن : نههه
ته: چون مامانتون خیلی قشنگه
و اومدو ی بوسه زد به لبای آ.ت
ته: بچه ها میخواین ی رازی رو بهتون بگم
باهم گفتن: بگووو
ته دم گوش بچه ها ی چیزی گفت
آ.ت داشت آشپزی میکرد و اون سه تا روی کابینت نشسته بودن
یوجین: مامااانییی
یونجین: بابا گف ک تو لو هیلی دوس داله
ته: عه مگه راز نبود
و با هم خندیدن ک صدای در اومد
جیمین: خوشگلای دایی کجااان
یوجین: هییی مامان دایی اومددددد
و هر دو پریدن بغل جیمین
آ.ت: خوش اومدی ته هم همین الان اومد
جیمین: آخيش دلم برات تنگ شده بود آجی کوچیکه
آ.ت:منم همینطور بیایین براتون رامیون درست کردم بچه هااا بیایین غذاااا ..................
پایان.
《کی عاشقت شدم》💜
تاداااااا اون یدونه شخصیت تبدیل به دوتا شد خوب اینم از این فیک فیک بعدو احتمالا اخرای اردیبهشت شروع کنم ک امتحانا تموم شده باشه آمادس فقط اون موقع میتونم بقیشو بنویسم و دوستون دارم توی پیج فعالیت میشه منتظر باشید
۶.۷k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.