(تو مال منی)𝑝𝑎𝑟𝑡 : ۶
(تو مال منی)𝑝𝑎𝑟𝑡 : ۶
ویو ا/ت :
رسیدم به برکه پشتمه مطمئنم
چرا ، چرا اومدی لارا
لارا : او خواهر جون حس ششمت هنوزم عالیه که
ا/ت : گفتم چرا اومدی
لارا : من نیومدم ت اومدی اینجا آها راستی تو که نمیدونی من تو جنگل زندگی میکنم
ا/ت : نیومدم درد و دلت رو بشنوم فقط اومدم یچی بگم و برم .... نزدیکشون نشو
لارا : اووو خواهر جون بالاخره حساس شدی رو یچی
ا/ت : فقط اگه بلایی سرشون بیاریا خودت میدونی
لارا : اه باشه بابا نزدیکشون نمیشم
ا/ت : خوبه حالا برو
ویو ا/ت : رفت یه ۳ تا ماهی بزرگ گرفتم و رفتم کنار پسرا هنوز داشتم تمرین میکردم رفتم داخل ویلا تو آشپز خونه یه غذا درست کردم تا وقتی اومدن بخورن
کوک : اه دیگه خسته شدم اینجا که نیست پس میرم تو
.... عاااا اممم چیزه اومدم آب بخورم
ا/ت : مشخصه
کوک : چیکار میکنی
ا/ت : خب به کمکت احتیاج دارم بیا کمک ای ماهیا رو پاک کنیم
کوک : اوو خانم رییس رفتن ماهیگیری
ا/ت : یاااا چه سریع پسر خاله میشی اصلن نمیخاد برو ببینم
کوک : باشه بابا بده خودم پاک کنم
۴۰ دقیقه بعد
کوک : اوه تموم شد هر سه تا
ا/ت :خوبه برو
کوک : همین ؟
ا/ت : نکنه میخوای بهت بگم مرسی عزیز دلم جونگ کوک جان
کوک : آره
ا/ت: برو بابا
کوک : باشه
ا/ت : یه ۱ساعت دیگه بیاین شام
کوک : باوش
۵۰ دقیقه بعد
ا/ت : اوه خدا چقدر سخته
اصلن کی خاس شام درست که اه خسته شدم برم میز رو بچینم
کوک : رییس چیکار کردید
ا/ت : هیچی درست کردم الان هم دارم میز و میچینم بیاین کمکم
کوک :باشه به بچه ها میگم اونا هم بیان
ویو ا/ت :
رسیدم به برکه پشتمه مطمئنم
چرا ، چرا اومدی لارا
لارا : او خواهر جون حس ششمت هنوزم عالیه که
ا/ت : گفتم چرا اومدی
لارا : من نیومدم ت اومدی اینجا آها راستی تو که نمیدونی من تو جنگل زندگی میکنم
ا/ت : نیومدم درد و دلت رو بشنوم فقط اومدم یچی بگم و برم .... نزدیکشون نشو
لارا : اووو خواهر جون بالاخره حساس شدی رو یچی
ا/ت : فقط اگه بلایی سرشون بیاریا خودت میدونی
لارا : اه باشه بابا نزدیکشون نمیشم
ا/ت : خوبه حالا برو
ویو ا/ت : رفت یه ۳ تا ماهی بزرگ گرفتم و رفتم کنار پسرا هنوز داشتم تمرین میکردم رفتم داخل ویلا تو آشپز خونه یه غذا درست کردم تا وقتی اومدن بخورن
کوک : اه دیگه خسته شدم اینجا که نیست پس میرم تو
.... عاااا اممم چیزه اومدم آب بخورم
ا/ت : مشخصه
کوک : چیکار میکنی
ا/ت : خب به کمکت احتیاج دارم بیا کمک ای ماهیا رو پاک کنیم
کوک : اوو خانم رییس رفتن ماهیگیری
ا/ت : یاااا چه سریع پسر خاله میشی اصلن نمیخاد برو ببینم
کوک : باشه بابا بده خودم پاک کنم
۴۰ دقیقه بعد
کوک : اوه تموم شد هر سه تا
ا/ت :خوبه برو
کوک : همین ؟
ا/ت : نکنه میخوای بهت بگم مرسی عزیز دلم جونگ کوک جان
کوک : آره
ا/ت: برو بابا
کوک : باشه
ا/ت : یه ۱ساعت دیگه بیاین شام
کوک : باوش
۵۰ دقیقه بعد
ا/ت : اوه خدا چقدر سخته
اصلن کی خاس شام درست که اه خسته شدم برم میز رو بچینم
کوک : رییس چیکار کردید
ا/ت : هیچی درست کردم الان هم دارم میز و میچینم بیاین کمکم
کوک :باشه به بچه ها میگم اونا هم بیان
۵۴.۷k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.