Part[2]
Part[2]
هوسوک فریاد بلندی میکشه و با سوشرتی ک زیپش کاملا بازه از اتاق خوابگه بیرون میدوعه:یونگیااااا!
یونگی از فریاد ناگهانی هوسوک جا میخوره و اونم با فوش جوابش رو میده:حــ.رومزاده چته؟
هوسوک به هیونگش میچسبه و میگه:ه هیونگ نیممم،ک.. کمک!
یونگی به هوسوک خیره میشه،روی کتف هوسوک جمله ایی شبیه به I'll kill you (میکشمت) با چاقو نوشته شده بود.
شکه میشه و با ترس لب میزنه:هوپ چت شده؟کی اینکار رو باهات کرده؟
هوسوک از درد گریه میکرد،سرش رو ب دو طرف تکون داد:نمیدونم.
یونگی زیر بغل هوپیش رو گرفت و ب سمت بهداری حرکت کرد:اروم باش هوسوکا،الان میبرمت بهداری.
وقتی رسیدن پزشک با دیدن خونی ک پسرک رو در بر گرفته شکه شد و با ترس سمتش دوید:هوسوک چت شده؟
یونگی با احترام ولی عصبی گفت:بهتر نیست اول پانسمانش کنید و بعد درموردش بحث کنیم؟
پزشک روی پیشنهاد یونگی حرفی نزد و اول پانسمان شونه هوسوک رو بست و بهش گفت دراز بکشه تا دردش اورم شه...
تموم این مدت یونگی کنارش بود دستش رو محکم گرفته بود،ناگهان گفت:اگه من بدونم کی اینکار رو باهات کرده پارش میکنم هوپی.
هوسوک خنده ضعیفی کرد و اروم لب زد:خیلی خشن فکر میکنی ها هیونگ.
یونگی عصبانی شد،و عصبانیتش همیشه برای هوسوک بامزه بود.
+هوپی،داری رو مغزم قدم میزنی ها.
_این تفریح مورد علاقمه.{خنده های زورکی}
یونگی نفس عمیقی کشید و پرسید:نفهمیدی اون کی بوده؟
_ن..هیچی ندیدم،ص..ورتش رو پوشنده بود.
{زمزمه وار}
یونگی دست هوپیش رو بالا اورد و حالا لرزش شدید دست هاش رو واضح تر میدید.
آروم و با اطمینان گفت:هرکی بهت آسیب برسونه باید بهاش رو بپردازه.
هوسوک لبخندی زد و گفت:سیگار داری؟
یونگی با عصبانیت گفت:حتی اگ داشتمم بهت نمیدادمش،الان باید استراحت کنی!
لبخند هوسوک محو شد:فکر کردی متوجه نشدم تو این دو روز،دو بسته کشیدی؟
یونگی شک شد و جواب داد:...
هوسوک فریاد بلندی میکشه و با سوشرتی ک زیپش کاملا بازه از اتاق خوابگه بیرون میدوعه:یونگیااااا!
یونگی از فریاد ناگهانی هوسوک جا میخوره و اونم با فوش جوابش رو میده:حــ.رومزاده چته؟
هوسوک به هیونگش میچسبه و میگه:ه هیونگ نیممم،ک.. کمک!
یونگی به هوسوک خیره میشه،روی کتف هوسوک جمله ایی شبیه به I'll kill you (میکشمت) با چاقو نوشته شده بود.
شکه میشه و با ترس لب میزنه:هوپ چت شده؟کی اینکار رو باهات کرده؟
هوسوک از درد گریه میکرد،سرش رو ب دو طرف تکون داد:نمیدونم.
یونگی زیر بغل هوپیش رو گرفت و ب سمت بهداری حرکت کرد:اروم باش هوسوکا،الان میبرمت بهداری.
وقتی رسیدن پزشک با دیدن خونی ک پسرک رو در بر گرفته شکه شد و با ترس سمتش دوید:هوسوک چت شده؟
یونگی با احترام ولی عصبی گفت:بهتر نیست اول پانسمانش کنید و بعد درموردش بحث کنیم؟
پزشک روی پیشنهاد یونگی حرفی نزد و اول پانسمان شونه هوسوک رو بست و بهش گفت دراز بکشه تا دردش اورم شه...
تموم این مدت یونگی کنارش بود دستش رو محکم گرفته بود،ناگهان گفت:اگه من بدونم کی اینکار رو باهات کرده پارش میکنم هوپی.
هوسوک خنده ضعیفی کرد و اروم لب زد:خیلی خشن فکر میکنی ها هیونگ.
یونگی عصبانی شد،و عصبانیتش همیشه برای هوسوک بامزه بود.
+هوپی،داری رو مغزم قدم میزنی ها.
_این تفریح مورد علاقمه.{خنده های زورکی}
یونگی نفس عمیقی کشید و پرسید:نفهمیدی اون کی بوده؟
_ن..هیچی ندیدم،ص..ورتش رو پوشنده بود.
{زمزمه وار}
یونگی دست هوپیش رو بالا اورد و حالا لرزش شدید دست هاش رو واضح تر میدید.
آروم و با اطمینان گفت:هرکی بهت آسیب برسونه باید بهاش رو بپردازه.
هوسوک لبخندی زد و گفت:سیگار داری؟
یونگی با عصبانیت گفت:حتی اگ داشتمم بهت نمیدادمش،الان باید استراحت کنی!
لبخند هوسوک محو شد:فکر کردی متوجه نشدم تو این دو روز،دو بسته کشیدی؟
یونگی شک شد و جواب داد:...
۱.۴k
۰۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.