استان درون و بیرون(پارت ⁵)
استان درون و بیرون(پارت ⁵)
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
(شدو🖤🔴)
سونیک بدجور من و تیلز و ناکلز رو غافلگیر کرده بود، یه دونه خواهر کوچولو! خیلی خجالتی بود دستم رو روی سررش کشیدم، بهم زل زد، چشاش آبی تیره بود! تا حالا همچین رنگ چشمی ندیده بودم یه دفعه سونیک با لبخند گفت:(البته! اون یه قدرت خاص داره، اون یه لکه ی آبی رو دستش داره!) چمس پرید وسط حرفش:(اون... اون.... اون قدرت نیست من قدرتی ندارم!)یه دفعه سرخ شد و سرش رفت پایین، تو چشاش اشک جمع شده بود، با گریه گفت:(من هیچی از این لکه نمیدونم باور کنین!)
ادامه دارد....
#کمیک#داستان #رمان#سونیک #شدو #ناکلز #تیلز
🔵🌌💙🌌💙🌌💙🌌🔵
(شدو🖤🔴)
سونیک بدجور من و تیلز و ناکلز رو غافلگیر کرده بود، یه دونه خواهر کوچولو! خیلی خجالتی بود دستم رو روی سررش کشیدم، بهم زل زد، چشاش آبی تیره بود! تا حالا همچین رنگ چشمی ندیده بودم یه دفعه سونیک با لبخند گفت:(البته! اون یه قدرت خاص داره، اون یه لکه ی آبی رو دستش داره!) چمس پرید وسط حرفش:(اون... اون.... اون قدرت نیست من قدرتی ندارم!)یه دفعه سرخ شد و سرش رفت پایین، تو چشاش اشک جمع شده بود، با گریه گفت:(من هیچی از این لکه نمیدونم باور کنین!)
ادامه دارد....
#کمیک#داستان #رمان#سونیک #شدو #ناکلز #تیلز
۳.۳k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.