پارت 38
کوک ویو
با جیمین و تهیونگ رفتیم پیش جیا اون روز که آوردیمش بیمارستان حالش بد بود تازه حالش بهتر شده
جیا ته تهیونگ اومدین ایملدا چی پیداش کردین حالش خوبه ده یه چیزی بگو تهیونگ
تهیونگ هنوز پیدا نکردیم ولی تو میتونی کمکمون کنی هوم
جیا من چیکار باید بکنم
کوک بهم همه چیز رو از اول بگو جیا تو با ایملدا کی آشنا شدی چطور آشنا شدی همه چیز رو میخوام بدونم
جیا من با ایملدا توی دانشگاه آشنا شدم اون روز اولی که اومد اینجا چون یتیم بود بچه ها اذیتش میکردن هر چند خودش اجازه این کار رو نمیداد روز اول دانشگاه باهاش آشنا شدم دختر خوبی بود باهم حرف میزدیم و میگشتیم اون اولش زیاد بهم اعتماد نداشت ولی کم کم بهم عادت کرد بهم میگفت از گذشتش هیچی یادش نمیاد
کوک آدرس دانشگاهی که توش درس میخوند رو میتونی بهم بدی نه من من یادم نیست نمیدونم چرا یادم نمیاد آییییییییی سرم 😣😣😣
تهیونگ آروم باش جیا بزار ببینم من دکتر صدا میزنم
کوک بهتره بریم تهیونگ تو اینجا بمون
تهیونگ اما شما چی
جیمین ما خودمون کاری میکنیم تو مواظب جیا باش
کوک حالا باید چیکار کنیم
جیمین کوک دو گفتی که ا/ت خواهر ایملدا ست درسته
کوک آره اون میگفت که ا/ت خواهرمه
جیمین آدرس خونه ا/ت رو میدونی یا شمارش رو
کوک نه ا/ت بعد از اینکه مرد گوشیش کاملا خاموش بود مادرش مادرش میگفت که گوشیش هم خورد شده آدرسش رو ندارم من اون بیرون قرار میزاشتیم
کوک ولی مدرسه،مدرسه چی حتما مدرسه ای که ایملدا و ا/ت توش بودن یکیه بیا بریم اونجا
جیمین آره راست میگی شاید اون موقع بیشتر در مورد گذشته ایملدا چیزی بدونیم
کوک آره بریم
ایملدا ویو
با صدای در چشام رو باز کردم هههه جالبه هر وقت چشام رد باز میکنم دلم میخواد کوک رو جلوم ببینم ولی اون که نمیدونه من کجام
خدمتکار غذا آورده بود گذاشت جلوم و رفت درم قفل کرد جون نداشتم بلند شم از بس کتکم زده بودن کل بدنم درد میگرفت غذا رو یکم برداشتم و خوردم ولی تا آوردم جلوی دهنم اوق زدم من چم شده قبلا اینطور نبود اولش فکر میکردم بخاطر بدی اینجا و غذاست ولی ولی ممکنه من نه نه این امکان نداره
کوک ویو رسیدیم مدرسه از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل همه چیز مثل قبل بود یه راست رفتیم اتاق مدیر در زدم
بله بفرمایین داخل
سلام
سلام بفرمائید شما کی هستین
من جئون جونگ کوک هستم یکی از دانش آموزهای قبلا اینجا
منم مدیر کیسونگ هستم چطور میتونم کمکتون کنم
من میخوام در مورد دانش آموزی به اسم پارک ایملدا باهاتون صحبت کنم
آقای جئون اینجا مدرسه بزرگیه و هزاران دانش آموز سالانه میان اینجا ما پرونده همشون رو نداریم
جیمین آقا لطفا ما به اون برگه ها نیاز داریم ایملدا الان گم شده و ن
ما باید اون برگه ها رو ببینم
با جیمین و تهیونگ رفتیم پیش جیا اون روز که آوردیمش بیمارستان حالش بد بود تازه حالش بهتر شده
جیا ته تهیونگ اومدین ایملدا چی پیداش کردین حالش خوبه ده یه چیزی بگو تهیونگ
تهیونگ هنوز پیدا نکردیم ولی تو میتونی کمکمون کنی هوم
جیا من چیکار باید بکنم
کوک بهم همه چیز رو از اول بگو جیا تو با ایملدا کی آشنا شدی چطور آشنا شدی همه چیز رو میخوام بدونم
جیا من با ایملدا توی دانشگاه آشنا شدم اون روز اولی که اومد اینجا چون یتیم بود بچه ها اذیتش میکردن هر چند خودش اجازه این کار رو نمیداد روز اول دانشگاه باهاش آشنا شدم دختر خوبی بود باهم حرف میزدیم و میگشتیم اون اولش زیاد بهم اعتماد نداشت ولی کم کم بهم عادت کرد بهم میگفت از گذشتش هیچی یادش نمیاد
کوک آدرس دانشگاهی که توش درس میخوند رو میتونی بهم بدی نه من من یادم نیست نمیدونم چرا یادم نمیاد آییییییییی سرم 😣😣😣
تهیونگ آروم باش جیا بزار ببینم من دکتر صدا میزنم
کوک بهتره بریم تهیونگ تو اینجا بمون
تهیونگ اما شما چی
جیمین ما خودمون کاری میکنیم تو مواظب جیا باش
کوک حالا باید چیکار کنیم
جیمین کوک دو گفتی که ا/ت خواهر ایملدا ست درسته
کوک آره اون میگفت که ا/ت خواهرمه
جیمین آدرس خونه ا/ت رو میدونی یا شمارش رو
کوک نه ا/ت بعد از اینکه مرد گوشیش کاملا خاموش بود مادرش مادرش میگفت که گوشیش هم خورد شده آدرسش رو ندارم من اون بیرون قرار میزاشتیم
کوک ولی مدرسه،مدرسه چی حتما مدرسه ای که ایملدا و ا/ت توش بودن یکیه بیا بریم اونجا
جیمین آره راست میگی شاید اون موقع بیشتر در مورد گذشته ایملدا چیزی بدونیم
کوک آره بریم
ایملدا ویو
با صدای در چشام رو باز کردم هههه جالبه هر وقت چشام رد باز میکنم دلم میخواد کوک رو جلوم ببینم ولی اون که نمیدونه من کجام
خدمتکار غذا آورده بود گذاشت جلوم و رفت درم قفل کرد جون نداشتم بلند شم از بس کتکم زده بودن کل بدنم درد میگرفت غذا رو یکم برداشتم و خوردم ولی تا آوردم جلوی دهنم اوق زدم من چم شده قبلا اینطور نبود اولش فکر میکردم بخاطر بدی اینجا و غذاست ولی ولی ممکنه من نه نه این امکان نداره
کوک ویو رسیدیم مدرسه از ماشین پیاده شدیم و رفتیم داخل همه چیز مثل قبل بود یه راست رفتیم اتاق مدیر در زدم
بله بفرمایین داخل
سلام
سلام بفرمائید شما کی هستین
من جئون جونگ کوک هستم یکی از دانش آموزهای قبلا اینجا
منم مدیر کیسونگ هستم چطور میتونم کمکتون کنم
من میخوام در مورد دانش آموزی به اسم پارک ایملدا باهاتون صحبت کنم
آقای جئون اینجا مدرسه بزرگیه و هزاران دانش آموز سالانه میان اینجا ما پرونده همشون رو نداریم
جیمین آقا لطفا ما به اون برگه ها نیاز داریم ایملدا الان گم شده و ن
ما باید اون برگه ها رو ببینم
۶۰.۲k
۰۷ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.