تپش قلب پارت ۴۵
یورااااا نه منو بردن بیرون نمیرفتم من:ولم کننن یورا😭😭😭😭😭نکن اینکارو تهیونگ اومد گرفتم من:یورااااا نکن اینکارو بامن نکن بی انصاف مگه قول نداده بودی از پیشم نمیری یورااااا نهههه تهیونگ ولم کن 😭😭😭😭😭😭😭ولم کن یورااااا نمی تونی اینکارو بکنی یورا یورا برگرد خواهش میکنم یورا😭😭😭😭😭😭😭 میمیرم یوراااا میمیرم😭😭😭😭😭😭 تهیونگ:جونگ کوک جونگ کوک برگشت من:چی تهیونگ:برگشت من:دروغ که نمیگی تهیونگ:نه اونجا رو نگاه کن یه نگاه به دستگاه کردم قلبش میزد من:یورا هاه بیهوش شدم
از زبون تهیونگ
یهو بیهوش شد من:عه جونگ کوک جونگ کوک جیمین جیهوپ نامجون بدویید (آخخخخخ😢😢😢😭😭) دکترا اومدن اونم بردن بهش سرم و آرام بخش زدن دیگه حالا باهم بیهوشن😭 یورا اومدن بردنش مام نگران هر دوشون شدیم و هردوشونم حالشون خوب بود(میدونستید یه روز قراره این اتفاق بیوفته اونم واقعی😢😢😢) ولی فقط بیهوش بودن نشستیم تا هر دوشون بهوش بیان
از زبون خودم
چشمامو باز کردم دور و اطرافمو دیدم تو بیمارستان بودم من:من کجام😞 تو بیمارستانم جونگ کوک کوش همون موقع دیدم کنارم رو تخته بهش سرم وصله من:جونگ کوک نمی تونستم تکون بخورم درد داشتم من:😦 تختش باهام فاصله ای نداشت پس دستم به دستش میرسید دستشو گرفتم من:جونگ کوک همون موقع تهیونگ اومد تو تهیونگ:یورا خواهری من:تهیونگ اومد سمتم بغلم کرد تهیونگ:خیلی ترسیدم مخصوصا جونگ کوک هزار بار فکر کنم سکته ناقص کردن الانم انقدر به خودش فشار آورد بیهوش شد من:عزیزم😭همش تقصیر منه که الان بیهوشه داشتم ازیتش میکردم😭😭😭 تهیونگ:گریه نکن مهم اینه الان برگشتی من:جونگ کوکم برام مهمه
از زبون تهیونگ
یهو بیهوش شد من:عه جونگ کوک جونگ کوک جیمین جیهوپ نامجون بدویید (آخخخخخ😢😢😢😭😭) دکترا اومدن اونم بردن بهش سرم و آرام بخش زدن دیگه حالا باهم بیهوشن😭 یورا اومدن بردنش مام نگران هر دوشون شدیم و هردوشونم حالشون خوب بود(میدونستید یه روز قراره این اتفاق بیوفته اونم واقعی😢😢😢) ولی فقط بیهوش بودن نشستیم تا هر دوشون بهوش بیان
از زبون خودم
چشمامو باز کردم دور و اطرافمو دیدم تو بیمارستان بودم من:من کجام😞 تو بیمارستانم جونگ کوک کوش همون موقع دیدم کنارم رو تخته بهش سرم وصله من:جونگ کوک نمی تونستم تکون بخورم درد داشتم من:😦 تختش باهام فاصله ای نداشت پس دستم به دستش میرسید دستشو گرفتم من:جونگ کوک همون موقع تهیونگ اومد تو تهیونگ:یورا خواهری من:تهیونگ اومد سمتم بغلم کرد تهیونگ:خیلی ترسیدم مخصوصا جونگ کوک هزار بار فکر کنم سکته ناقص کردن الانم انقدر به خودش فشار آورد بیهوش شد من:عزیزم😭همش تقصیر منه که الان بیهوشه داشتم ازیتش میکردم😭😭😭 تهیونگ:گریه نکن مهم اینه الان برگشتی من:جونگ کوکم برام مهمه
۲۰.۷k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.