پارت21-نفوذ
&واقعا نمیدونن
! چی رو
&که جون جونگ کوک و کیم سورا خواهر برادرن
! وای نهه
&چیشد
! اینا دوست پسر دوست دختر بودن
&واتتتت
! باید بهشون بگیم سریع تر
&اهوم
بهشون زنگ بزن بگو بیان خودم باهاشون صحبت میکنم
(گایز اینجا سورا مرخص شده)
... زنگ زدن...
! سلام اقای جئون
-سلام شما؟
! من همون پرستاری...
-بله بله شناختم
کاری داشتین؟
!بله اگه میشه همراه خانم کیم سورا بیاین مطب دکتر باهاتون کارداره
-اتفاقی افتاده؟
! نه نگران نباشید
ساعت 2 فردا بیاین
-باشه ممنون اطلاع دادین
! خواهش میکنم خداحافظ
-خدانگهدار
... اتمام تماس....
سورا ویو*
وقتی قضیه کوک رو فهمیدم سعی کردم اروم باشم اما نشد یک دفعه ای قلبم درد گرفت و افتادم زمین
و بعدش هم بی هوش شدم اما وقتی به هوش اومدم دیدم بیمارستانم انگار منو عمل کرده بودن یکم درد داشتم
کوک امروز بهم زنگ زد گفت فردا ساعت 2 باید بریم پیش دکتر
امید وارم اتفاقی نیفتاده باشه
... جهش به فردا ساعت 2...
به هر زوری بود اماده شدم و رفتم دیدم کوک به ماشین تکیه داده و یه تیپ دختر کش زده بود
دیگه ازش دلخور نبودم که بهم نگفته چون واسه خودم بهتر بود که بهم نگه
+هی خوشگله شماره میدی؟
-کوچولو بیا پایین
+بدو بریم سرپا دردم میاد
-باشه
و کوک درو برای سورا باز کرد
+اووو چه جنتلمن
-بله ما اینیم
+باشه بچه اینقد از خودت تعریف نکن
-من بچم؟ من 8 سال از تو بزرگترم
+حیح
همینجوری حرف میزدیم که یک دفعه احساس یه صدای بلند شنیدم و بعدش سیاهی
+جیغغغغغ
-وای مردم از ترس چیشده یه دفعه
+وای خواب بود
-خب به منم بگم چیشده
+وای خدایا خواب دیدم تصادف کردیم
-من مواظبتم کوچولو
+نرسیدیم؟
-چرا وایسا پارک کنم
+باشه
و رفتن پیش دکتر و نوبت گرفتن
نوبتشون رسید و رفتن تو اتاق دکتر
-سلام اقای دکتر
+سلام
&سلام بچه ها
-اقای دکتر کاری داشتین؟
&بله بشینین بگم
+باشه
&خب بچه ها این چیزی که میخوان بگم اصلا ربطی به بیماری سورا نداره
ولی قول بدین خودتون رو کنترل کنین
+-چشم
&خب بچه ها شاید یکم براتون عجیب باشه اما
-اما؟
&شما خواهر رو برادرین
-+واتتتت
&اروم باشین بچه ها
-این غیر ممکنه
+من دهنم قفل شده بود. یعنی چی؟ یعنی عشق زندگیم برادرمه؟ کسی که حاضرم هرکاری براش بکنممم
کسی که میخواستم باهاش ازدواج کنم کسی که دوست داشتم بچم از اون باشه
+ا.. اقا... دکتر..... مط.. مطمئنین؟
&برای اطمینان بیشتر باید دوباره تست بدین
کوک ویو*
اول خیلی متعجب شدم اما بعدش یکم شک کردم
! چی رو
&که جون جونگ کوک و کیم سورا خواهر برادرن
! وای نهه
&چیشد
! اینا دوست پسر دوست دختر بودن
&واتتتت
! باید بهشون بگیم سریع تر
&اهوم
بهشون زنگ بزن بگو بیان خودم باهاشون صحبت میکنم
(گایز اینجا سورا مرخص شده)
... زنگ زدن...
! سلام اقای جئون
-سلام شما؟
! من همون پرستاری...
-بله بله شناختم
کاری داشتین؟
!بله اگه میشه همراه خانم کیم سورا بیاین مطب دکتر باهاتون کارداره
-اتفاقی افتاده؟
! نه نگران نباشید
ساعت 2 فردا بیاین
-باشه ممنون اطلاع دادین
! خواهش میکنم خداحافظ
-خدانگهدار
... اتمام تماس....
سورا ویو*
وقتی قضیه کوک رو فهمیدم سعی کردم اروم باشم اما نشد یک دفعه ای قلبم درد گرفت و افتادم زمین
و بعدش هم بی هوش شدم اما وقتی به هوش اومدم دیدم بیمارستانم انگار منو عمل کرده بودن یکم درد داشتم
کوک امروز بهم زنگ زد گفت فردا ساعت 2 باید بریم پیش دکتر
امید وارم اتفاقی نیفتاده باشه
... جهش به فردا ساعت 2...
به هر زوری بود اماده شدم و رفتم دیدم کوک به ماشین تکیه داده و یه تیپ دختر کش زده بود
دیگه ازش دلخور نبودم که بهم نگفته چون واسه خودم بهتر بود که بهم نگه
+هی خوشگله شماره میدی؟
-کوچولو بیا پایین
+بدو بریم سرپا دردم میاد
-باشه
و کوک درو برای سورا باز کرد
+اووو چه جنتلمن
-بله ما اینیم
+باشه بچه اینقد از خودت تعریف نکن
-من بچم؟ من 8 سال از تو بزرگترم
+حیح
همینجوری حرف میزدیم که یک دفعه احساس یه صدای بلند شنیدم و بعدش سیاهی
+جیغغغغغ
-وای مردم از ترس چیشده یه دفعه
+وای خواب بود
-خب به منم بگم چیشده
+وای خدایا خواب دیدم تصادف کردیم
-من مواظبتم کوچولو
+نرسیدیم؟
-چرا وایسا پارک کنم
+باشه
و رفتن پیش دکتر و نوبت گرفتن
نوبتشون رسید و رفتن تو اتاق دکتر
-سلام اقای دکتر
+سلام
&سلام بچه ها
-اقای دکتر کاری داشتین؟
&بله بشینین بگم
+باشه
&خب بچه ها این چیزی که میخوان بگم اصلا ربطی به بیماری سورا نداره
ولی قول بدین خودتون رو کنترل کنین
+-چشم
&خب بچه ها شاید یکم براتون عجیب باشه اما
-اما؟
&شما خواهر رو برادرین
-+واتتتت
&اروم باشین بچه ها
-این غیر ممکنه
+من دهنم قفل شده بود. یعنی چی؟ یعنی عشق زندگیم برادرمه؟ کسی که حاضرم هرکاری براش بکنممم
کسی که میخواستم باهاش ازدواج کنم کسی که دوست داشتم بچم از اون باشه
+ا.. اقا... دکتر..... مط.. مطمئنین؟
&برای اطمینان بیشتر باید دوباره تست بدین
کوک ویو*
اول خیلی متعجب شدم اما بعدش یکم شک کردم
۵.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.