نه پسرم ندارم.
نه پسرم ندارم.
سینا- مرسی. فقط ببخشید شما میدونید خونه آقا علی کجاست ؟
آره پسرم. ببین این خیابون رو تا ته میری بعدش......
آها مرسی. خب اگه اجازه بدید ما دیگه بریم ببخشید وقتتون رو گرفتیم... خداحافظ.
نه پسرم این چه حرفیه... برید به سلامت خداحافظ.
آرمیتا - بعد از خداحافظی همگی به سمت ماشین رفتیم و سوار شدیم.
سینا قبل از اینکه ماشین رو روشن کنه گفت
سینا - خب بچه ها چیکار کنیم ؟
آرمیتا - چی رو چیکار کنیم ؟؟؟
سینا - آدرس خونه دختره رو...
آرمیتا - آدرس خونه دختره رو برای چی میخوای...؟
سینا - برای اینکه اون دختره رو ببینیم شاید راجب این اتفاقات چیزی بدونه...
آرمیتا - وای نه تو رو خدا سینا این کارو نکن این دختره بیچاره گناه داره ، خب الان وضعیت ما رو ببین از وقتی که بزرگ شدیم و فهمیدیم چنین اتفاقی برای پدر و مادرمون افتاده آروم و قرار نداریم و همش دنبال این هستیم که بفهمیم برای پدر و مادرمون چه اتفاقی افتاده ، اونوقت اگه به این دختره بیچاره ماجرا رو بگیم اونم زندگیش خراب میشه و می افته پی ماجرا...
سینا - میفهمی داری چی میگی آرمیتا ؟ تو فکر کردی دادگاه یا اداره آگاهی پی ماجرایی به این مشکوکی رو میگیره ؟ نه جونم اینطور نیست عین 15 ساله پیش میگن خرس به پدر و مادرت حمله کرده و تمام... دختره اگه خیلی باهوش باشه متوجه نقص قضیه میشه و می افته پی ماجرا.
آرمیتا - خودت داری میگی اگه باهوش باشه... اگه هم نباشه ما میریم بهش میگیم و زندگیش رو خراب میکنیم اگه بهش نگیم لااقل باورش میشه خرس به پدر و مادرش حمله کرده و دیگه خودشو عین ما به دردسر نمیندازه.
سینا- مرسی. فقط ببخشید شما میدونید خونه آقا علی کجاست ؟
آره پسرم. ببین این خیابون رو تا ته میری بعدش......
آها مرسی. خب اگه اجازه بدید ما دیگه بریم ببخشید وقتتون رو گرفتیم... خداحافظ.
نه پسرم این چه حرفیه... برید به سلامت خداحافظ.
آرمیتا - بعد از خداحافظی همگی به سمت ماشین رفتیم و سوار شدیم.
سینا قبل از اینکه ماشین رو روشن کنه گفت
سینا - خب بچه ها چیکار کنیم ؟
آرمیتا - چی رو چیکار کنیم ؟؟؟
سینا - آدرس خونه دختره رو...
آرمیتا - آدرس خونه دختره رو برای چی میخوای...؟
سینا - برای اینکه اون دختره رو ببینیم شاید راجب این اتفاقات چیزی بدونه...
آرمیتا - وای نه تو رو خدا سینا این کارو نکن این دختره بیچاره گناه داره ، خب الان وضعیت ما رو ببین از وقتی که بزرگ شدیم و فهمیدیم چنین اتفاقی برای پدر و مادرمون افتاده آروم و قرار نداریم و همش دنبال این هستیم که بفهمیم برای پدر و مادرمون چه اتفاقی افتاده ، اونوقت اگه به این دختره بیچاره ماجرا رو بگیم اونم زندگیش خراب میشه و می افته پی ماجرا...
سینا - میفهمی داری چی میگی آرمیتا ؟ تو فکر کردی دادگاه یا اداره آگاهی پی ماجرایی به این مشکوکی رو میگیره ؟ نه جونم اینطور نیست عین 15 ساله پیش میگن خرس به پدر و مادرت حمله کرده و تمام... دختره اگه خیلی باهوش باشه متوجه نقص قضیه میشه و می افته پی ماجرا.
آرمیتا - خودت داری میگی اگه باهوش باشه... اگه هم نباشه ما میریم بهش میگیم و زندگیش رو خراب میکنیم اگه بهش نگیم لااقل باورش میشه خرس به پدر و مادرش حمله کرده و دیگه خودشو عین ما به دردسر نمیندازه.
۲.۹k
۰۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.