P:12
-دهنم باز مونده بود... چشام پر از اشک شوق شده بود.. نمیدونستم چی بگم... دستمو گذاشتم جلوی دهنم
+دیدم دستش جلوی صورتشه و چشماشو بسته و گریه میکنه
+.ج.جونگ کوک چیشد؟
-برگشتم نشستم و خم شدم...همینجوری گریه میکردم
+چرا.داره گریه میکنه؟ چیشد یهو؟
+جونگ کوک*دستشو میزاره روی شونه کوک که
کوک برمیگرده و یونا رو میکوبونه به تخت و بغلش میکنه.. گریه میکنه. یونا نمیدونست چی شده
-منم.. منم دوست دارم.. بینهایت دوست دارم.دیگه نمیتونم بدون تو زندگی کنم.بدون عشقت نمیتونم دَووم بیارم. باور کن منم دوست دارم*بغض*
+ج.جونگ کوک.. گریه نکن.. چرا گریه میکنی؟
-حالا فهمیدم واقعا عاشقمی
+فکر کنم یه ذره دیر فهمیدی*لبخند*
-*خنده.اشک شوق*
صبح
-سوزش بدی رو احساس کردم.. بیدار شدم زخم دستم خیلی میسوخت.. بلند شدم رفتم و پمادمو برداشتم... مشغول شدم به پماد زدن به زخمم...درد خیلی بدی داشت سعی میکردم صدام درنیاد تا یونا بیدار نشه
+با صدای ناله های ارومی بیدار شدم دیدم جونگ کوک نشسته و داره پماد میزنه... وایی داره اشتباه میزنه باید توی یه جهت پماد رو بزنه
+جونگ کوک
-ب. بله
+چیکار میکنی؟
-زخمم.. میسوخت دارم.. پماد میزنم*کلافه*
+داری اشتباه میزنی مگه دکتر نگفت توی یه جهت مشخص بزنی.. تو پماد رو بالا و پایین میبری
-عه. پس بگو چرا درد داشت
+بزار خودم برات میزنم
بلند شدم رفتم سمتم نشستم روی زانو هام دستشو گرفتم و پماد میزدم
-اهه هنوزم که باز درد داره*اخم*
+خب زخم شده باید درد بگیره
-ای بابا این چه وضعشه؟ *کلافه*
+دو دقیقه وایسا الان تموم میشه دیگه
-اخه میسوزه
+عههه مگه بچه ای؟
-باشه. باشه خفه شدم
+*لبخند*
3 مین بعد
+تموم شد
-مرسی
+خواهش
-اوففف... ولی باز میسوزه
+و.وایسا*فکر میکنه*
-چیشد؟
+خااااک به سرم*یکی میزنه توی سرش*
-چیشد؟
+باید اول میرفتی حمام بعد پماد رو برات میزدم
-*زد تو سرش*بهم دیگه میایم*لبخند*
+ای خدا... بلند شو لباساتو دربیار برو حمام
-من که تنهایی نمیتونم برم حمام*پوزخند*
+ای بابا*اروم*
-باهم میریم*لبخند*
+اخه من..پریودم*اروم*
-آاا زود در میایم
+چی کنم؟ بریم*لبخند*
بهش کمک کردم که لباسشو دربیاره... بعد هم رفتیم حمام
-وقتی اب میخورد به زخمم خیلی میسوخت
+میسوزه؟
-اره*چشماش فشرده*
+الان.. الان میریم بیرون یه ذره تحمل کن*نگران*
-اشکال نداره... اشکال نداره*نفس عمیق*
+حالت.. خوبه؟
-اره.. بیا بغلم*دست راستشو باز میکنه*
+رفتم و بغلش کردم...
+چرا حواستو جمع نکردی*نگران*
-آا ببخشید دفعه بعدی حواسمو جمع میکنم*لبخند*
+مسخره بازی درنیار دیگه*لبخند*
+نگران نباش عزیزم.. من خوبم*لبخند*
20 مین بعد
یونا و کوک از حمام اومدن بیرون یونا برای کوک پماد زد ایندفعه به خاطر اینکه رفته بودن حمام زخمش زیاد نمیسوخت
....
+دیدم دستش جلوی صورتشه و چشماشو بسته و گریه میکنه
+.ج.جونگ کوک چیشد؟
-برگشتم نشستم و خم شدم...همینجوری گریه میکردم
+چرا.داره گریه میکنه؟ چیشد یهو؟
+جونگ کوک*دستشو میزاره روی شونه کوک که
کوک برمیگرده و یونا رو میکوبونه به تخت و بغلش میکنه.. گریه میکنه. یونا نمیدونست چی شده
-منم.. منم دوست دارم.. بینهایت دوست دارم.دیگه نمیتونم بدون تو زندگی کنم.بدون عشقت نمیتونم دَووم بیارم. باور کن منم دوست دارم*بغض*
+ج.جونگ کوک.. گریه نکن.. چرا گریه میکنی؟
-حالا فهمیدم واقعا عاشقمی
+فکر کنم یه ذره دیر فهمیدی*لبخند*
-*خنده.اشک شوق*
صبح
-سوزش بدی رو احساس کردم.. بیدار شدم زخم دستم خیلی میسوخت.. بلند شدم رفتم و پمادمو برداشتم... مشغول شدم به پماد زدن به زخمم...درد خیلی بدی داشت سعی میکردم صدام درنیاد تا یونا بیدار نشه
+با صدای ناله های ارومی بیدار شدم دیدم جونگ کوک نشسته و داره پماد میزنه... وایی داره اشتباه میزنه باید توی یه جهت پماد رو بزنه
+جونگ کوک
-ب. بله
+چیکار میکنی؟
-زخمم.. میسوخت دارم.. پماد میزنم*کلافه*
+داری اشتباه میزنی مگه دکتر نگفت توی یه جهت مشخص بزنی.. تو پماد رو بالا و پایین میبری
-عه. پس بگو چرا درد داشت
+بزار خودم برات میزنم
بلند شدم رفتم سمتم نشستم روی زانو هام دستشو گرفتم و پماد میزدم
-اهه هنوزم که باز درد داره*اخم*
+خب زخم شده باید درد بگیره
-ای بابا این چه وضعشه؟ *کلافه*
+دو دقیقه وایسا الان تموم میشه دیگه
-اخه میسوزه
+عههه مگه بچه ای؟
-باشه. باشه خفه شدم
+*لبخند*
3 مین بعد
+تموم شد
-مرسی
+خواهش
-اوففف... ولی باز میسوزه
+و.وایسا*فکر میکنه*
-چیشد؟
+خااااک به سرم*یکی میزنه توی سرش*
-چیشد؟
+باید اول میرفتی حمام بعد پماد رو برات میزدم
-*زد تو سرش*بهم دیگه میایم*لبخند*
+ای خدا... بلند شو لباساتو دربیار برو حمام
-من که تنهایی نمیتونم برم حمام*پوزخند*
+ای بابا*اروم*
-باهم میریم*لبخند*
+اخه من..پریودم*اروم*
-آاا زود در میایم
+چی کنم؟ بریم*لبخند*
بهش کمک کردم که لباسشو دربیاره... بعد هم رفتیم حمام
-وقتی اب میخورد به زخمم خیلی میسوخت
+میسوزه؟
-اره*چشماش فشرده*
+الان.. الان میریم بیرون یه ذره تحمل کن*نگران*
-اشکال نداره... اشکال نداره*نفس عمیق*
+حالت.. خوبه؟
-اره.. بیا بغلم*دست راستشو باز میکنه*
+رفتم و بغلش کردم...
+چرا حواستو جمع نکردی*نگران*
-آا ببخشید دفعه بعدی حواسمو جمع میکنم*لبخند*
+مسخره بازی درنیار دیگه*لبخند*
+نگران نباش عزیزم.. من خوبم*لبخند*
20 مین بعد
یونا و کوک از حمام اومدن بیرون یونا برای کوک پماد زد ایندفعه به خاطر اینکه رفته بودن حمام زخمش زیاد نمیسوخت
....
۸.۱k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.