ادامه مافیای عاشقpart8
ادامه مافیای عاشقpart8
هایون ویو
نیم ساعت داشتم واسه خودم میچرخیدم و چرت و پرت میگفتم تا اینکه خودمو سرگرم کنم تا اوپا برگرده از بچگی فوبیای جنگل داشتم الان که روزه اگه شب بشه خودمو میکشم برا ترس ام هی سرمو می چرخوندم اینبار خاستم سرمو به عق برگردونم ک تا برگشتم فهمیدم یچی رو دهنم حس کردم
هایون:هینننننننن(دست طرف رو دهنشه)
.........:قول بده ساکت شی
هایون سرشو به معنای آره تکون داد
..........:آفرین
هایون:.............!!اینجا چیکار میکنی کجا بودیییییی پسررررررمیدونی چق بابات دنبالت گشته....زود باش بگو
..........:خیلی خب بت میگم فقط بیا اینجا بریم
هایون:اما...........
ادامه پارت بعد.........
بفرما اینم از این
هایون ویو
نیم ساعت داشتم واسه خودم میچرخیدم و چرت و پرت میگفتم تا اینکه خودمو سرگرم کنم تا اوپا برگرده از بچگی فوبیای جنگل داشتم الان که روزه اگه شب بشه خودمو میکشم برا ترس ام هی سرمو می چرخوندم اینبار خاستم سرمو به عق برگردونم ک تا برگشتم فهمیدم یچی رو دهنم حس کردم
هایون:هینننننننن(دست طرف رو دهنشه)
.........:قول بده ساکت شی
هایون سرشو به معنای آره تکون داد
..........:آفرین
هایون:.............!!اینجا چیکار میکنی کجا بودیییییی پسررررررمیدونی چق بابات دنبالت گشته....زود باش بگو
..........:خیلی خب بت میگم فقط بیا اینجا بریم
هایون:اما...........
ادامه پارت بعد.........
بفرما اینم از این
۹.۴k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.