عشق طلسم شده من
عشق طلسم شده من
کیومری:نه ولم کن ولم کنننن
هه چطوری جرعت کردی از پیشم بری فک کردی میتونی بریییی چطوری فرار کردی
انقدر بهم ضربه شلاق زده بود فقطجیغ میزدم و داد میزدم کمک ک ی دفعه همه جا برام سیاه شد و ی نفرو با لباس سفید و قد بلند دیدم داشت می اومد سمتم منم فقط جیغ میزدم
یونگی:مرییی کیووومریییی مریییی مجبور شدم بزنم توگوشش
ک ی دفعه ب خودش اومد
خوبی؟ دیدم شکه داره نگام میکنه
کیومری: همین جوری داشتم شکه شده نگاش میکردم ک ی دفعه گریم گرفت پریدم بغلشیونگییی😭😭😭هقققق یونگییی نزاررر منووو ببرههه لطفاااا یونگیییی من هیچ کس رو ندارم
یونگی:توی بغلم فقطگریه میکرد منم بغلش کردم سرم رو بردم تو گردنش آروم حرف زدم آروم باش آروم باش هیچ وقت نمیزارم ببرتت باشه؟ قول میدم گریه نکن اون خواب بود ی عالمه رویا آروم باش
کیومری:از بغلش در اومدم میشه امشب پیشم بخوابی؟ لطفا میترسم
یونگی:سرم رو تکون دادم دوتایی روی تخت دراز کشیدیم ولی سمت همدیگه دستش رو گرفتم ک با همون چشمای بستش لبخندی زد
پرش زمانی صبح
کیومری: با حس خفگی از خواب پاشدم دیدم توی بغل یونگیم ی دفعه جیغ زدم سریع از بغلش در اومدم بهش لگدی زدم ک جفتمون از تخت پرت شدیم پایین
یونگی:اخ اخ کمرممم اخخخ دختر چته تو چی شده سوسک اومد تو شلوارت
کیومری:تو تو تو توی بببغلمن چییچیکار میکردی
بگو نکنه بهم چیزی خوروندی ک بهم دست بزنی
یونگی:رفتم سمتش دستش رو گرفتم چسبوندمش ب دیوار صورتم رو بردم زندیکش ک داشت با ترس نگام میکرد ی دفعه مدل عصبی ولی با خنده رفتم عقب دختره دیوونه دیشب خواب بد دیدی خودت گفتی بیام پیشت بخوابم ب من چهههه
پارت دهم💛🦇
کیومری:نه ولم کن ولم کنننن
هه چطوری جرعت کردی از پیشم بری فک کردی میتونی بریییی چطوری فرار کردی
انقدر بهم ضربه شلاق زده بود فقطجیغ میزدم و داد میزدم کمک ک ی دفعه همه جا برام سیاه شد و ی نفرو با لباس سفید و قد بلند دیدم داشت می اومد سمتم منم فقط جیغ میزدم
یونگی:مرییی کیووومریییی مریییی مجبور شدم بزنم توگوشش
ک ی دفعه ب خودش اومد
خوبی؟ دیدم شکه داره نگام میکنه
کیومری: همین جوری داشتم شکه شده نگاش میکردم ک ی دفعه گریم گرفت پریدم بغلشیونگییی😭😭😭هقققق یونگییی نزاررر منووو ببرههه لطفاااا یونگیییی من هیچ کس رو ندارم
یونگی:توی بغلم فقطگریه میکرد منم بغلش کردم سرم رو بردم تو گردنش آروم حرف زدم آروم باش آروم باش هیچ وقت نمیزارم ببرتت باشه؟ قول میدم گریه نکن اون خواب بود ی عالمه رویا آروم باش
کیومری:از بغلش در اومدم میشه امشب پیشم بخوابی؟ لطفا میترسم
یونگی:سرم رو تکون دادم دوتایی روی تخت دراز کشیدیم ولی سمت همدیگه دستش رو گرفتم ک با همون چشمای بستش لبخندی زد
پرش زمانی صبح
کیومری: با حس خفگی از خواب پاشدم دیدم توی بغل یونگیم ی دفعه جیغ زدم سریع از بغلش در اومدم بهش لگدی زدم ک جفتمون از تخت پرت شدیم پایین
یونگی:اخ اخ کمرممم اخخخ دختر چته تو چی شده سوسک اومد تو شلوارت
کیومری:تو تو تو توی بببغلمن چییچیکار میکردی
بگو نکنه بهم چیزی خوروندی ک بهم دست بزنی
یونگی:رفتم سمتش دستش رو گرفتم چسبوندمش ب دیوار صورتم رو بردم زندیکش ک داشت با ترس نگام میکرد ی دفعه مدل عصبی ولی با خنده رفتم عقب دختره دیوونه دیشب خواب بد دیدی خودت گفتی بیام پیشت بخوابم ب من چهههه
پارت دهم💛🦇
۲۴.۶k
۱۰ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.