سناریو بانگو
موضوع : اگه قرار باشه اون شب با هم بخوابین
رابطه : دوست پسرته
کاراکتر ها : آتسوشی ، دازای ، چویا ، آکوتاگاوا ، رانپو ، موری
آتسوشی :
. چون قبول کردی حسابی سرخ شد
. کلا تا موقع خواب سرخ بود
. قبل خواب با هم یکم فیلم دیدین
. شام رو آتسوشی برای خودت و خودش چای و برنج درست کرد
. شب هم موقع خواب یکم ازت فاصله گرفت هم برای اینکه گرمت نباشه هم چون خجالت میکشید بهت بچسبه
دازای :
. چون قبول کردی خر ذوق شد
. همش داشت مسخره بازی در میآورد و ماچت میکرد
. شب قبل خواب فیلم ترسناک دیدین
. موقع خواب هم از پشت بغلت کرد و خیلی کاوایی خوابید
چویا :
. چون قبول کردی واکنش خاصی نشون نداد ولی تو دلش پارتی بود
. می خواست یکم شراب بنوشه که بهش اجازه ندادی
. با هم فیلم دیدین که ژانرش رو تو انتخاب کردی
. شب هم موقع خواب از پشت بغلت کرد و خیلی کاوایی خوابید ، ولی صبح که بیدار شد قیافش یکم هات شده بود !
آکوتاگاوا :
. چون قبول کردی یکم خجالت کشید
. به راشامون گفت که چیپس درست کنه 😐 ( مهبتی بسی کاربردی 🥲 )
. با هم فیلم جنایی دیدین و وقتی دید غرق فیلم شدی با اینکه دیگه تموم شده بغلت کرد و سرت رو به سینش فشار داد
. شب هم از پشت بغلت می کنه ولی خیلی بهت نمی چسبه که اذیت نشی
رانپو :
. با این که قبول کردی مثل اینکه خیلی براش فرق نداشت که قبول کنی یا نکنی ولی اینم مثل چویا تو دلش پارتی بود
. با هم کلی خوراکی خوردین
. فیلم معمایی دیدین ولی چون رانپو آخرش رو گفت به حسابش رسیدین 😑
. قبل خواب هم بوسیدت ( از لپ نه ها 😇 )
. شب هم از پشت بغلت کرد و خودش رو بهت می چسبوند
موری :
شاید یک عبادت کوچک داشته باشید 😁
رابطه : دوست پسرته
کاراکتر ها : آتسوشی ، دازای ، چویا ، آکوتاگاوا ، رانپو ، موری
آتسوشی :
. چون قبول کردی حسابی سرخ شد
. کلا تا موقع خواب سرخ بود
. قبل خواب با هم یکم فیلم دیدین
. شام رو آتسوشی برای خودت و خودش چای و برنج درست کرد
. شب هم موقع خواب یکم ازت فاصله گرفت هم برای اینکه گرمت نباشه هم چون خجالت میکشید بهت بچسبه
دازای :
. چون قبول کردی خر ذوق شد
. همش داشت مسخره بازی در میآورد و ماچت میکرد
. شب قبل خواب فیلم ترسناک دیدین
. موقع خواب هم از پشت بغلت کرد و خیلی کاوایی خوابید
چویا :
. چون قبول کردی واکنش خاصی نشون نداد ولی تو دلش پارتی بود
. می خواست یکم شراب بنوشه که بهش اجازه ندادی
. با هم فیلم دیدین که ژانرش رو تو انتخاب کردی
. شب هم موقع خواب از پشت بغلت کرد و خیلی کاوایی خوابید ، ولی صبح که بیدار شد قیافش یکم هات شده بود !
آکوتاگاوا :
. چون قبول کردی یکم خجالت کشید
. به راشامون گفت که چیپس درست کنه 😐 ( مهبتی بسی کاربردی 🥲 )
. با هم فیلم جنایی دیدین و وقتی دید غرق فیلم شدی با اینکه دیگه تموم شده بغلت کرد و سرت رو به سینش فشار داد
. شب هم از پشت بغلت می کنه ولی خیلی بهت نمی چسبه که اذیت نشی
رانپو :
. با این که قبول کردی مثل اینکه خیلی براش فرق نداشت که قبول کنی یا نکنی ولی اینم مثل چویا تو دلش پارتی بود
. با هم کلی خوراکی خوردین
. فیلم معمایی دیدین ولی چون رانپو آخرش رو گفت به حسابش رسیدین 😑
. قبل خواب هم بوسیدت ( از لپ نه ها 😇 )
. شب هم از پشت بغلت کرد و خودش رو بهت می چسبوند
موری :
شاید یک عبادت کوچک داشته باشید 😁
۴.۸k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.