عشق یا نفرت؟(p13)
پارت ۱۳
————————————
در رو باز کردم که با یک خانم مسن مواجه شدم
+سلام کمکی از دستم برمیاد؟
•خب من صاحب عمارت بغلی هستم سمت راستیه برای پسرمه و سمت چپیه برای خودم و شوهرم هست
+اهان خوشبختم
•منم همینطور
داشتم با خانمه حرف میزدم که یه دفعه حالش بد شد
+عه مادر جان چیشدید
•ا….ا….آسم د…..دارم
+خب اسپرتون کجاس؟(نگران)
•ت…..توی….ج….جیبم
سریع از توی جیبش دراوردم و براش زدم که حالش بهتر شد دستش رو گرفتم و بردم نشوندمش روی صندلی رفتم توی اشپز خونه تا یه شربتی براش بیارم که دیدم هیچی نداریم پی براش اب بردم
+ببخشید من چیز زیادی توی خونم ندارم همونطور که میدونید تازه اومدم
•نه مشکلی نیست ممنون که کمکم کردی
+ نه وظیفم بود خداروشکر که این اتفاق براتون افتاد
•چی؟
+نه منظورم اینه خوب شد اینجا بودین این اتفاق افتاد توی خیابون به سمت خونتون اینجوری نشد
•اهان(خنده)
+بفرمایید یکم از اب بخورید
•ممنون
————————————
در رو باز کردم که با یک خانم مسن مواجه شدم
+سلام کمکی از دستم برمیاد؟
•خب من صاحب عمارت بغلی هستم سمت راستیه برای پسرمه و سمت چپیه برای خودم و شوهرم هست
+اهان خوشبختم
•منم همینطور
داشتم با خانمه حرف میزدم که یه دفعه حالش بد شد
+عه مادر جان چیشدید
•ا….ا….آسم د…..دارم
+خب اسپرتون کجاس؟(نگران)
•ت…..توی….ج….جیبم
سریع از توی جیبش دراوردم و براش زدم که حالش بهتر شد دستش رو گرفتم و بردم نشوندمش روی صندلی رفتم توی اشپز خونه تا یه شربتی براش بیارم که دیدم هیچی نداریم پی براش اب بردم
+ببخشید من چیز زیادی توی خونم ندارم همونطور که میدونید تازه اومدم
•نه مشکلی نیست ممنون که کمکم کردی
+ نه وظیفم بود خداروشکر که این اتفاق براتون افتاد
•چی؟
+نه منظورم اینه خوب شد اینجا بودین این اتفاق افتاد توی خیابون به سمت خونتون اینجوری نشد
•اهان(خنده)
+بفرمایید یکم از اب بخورید
•ممنون
۵.۵k
۲۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.