فیک کوک (سرنوشت من)پارت۳۹
از زبان ا/ت
برگشتم سمته آجوما و گفتم : چی میخواد از جونم ؟
گفت : دخترم اون تورو میخواد همونطور که ۳ سال پیش آدمش کردی بازم سعی کن قلبش رو نرم کنی
تک خندهای کردم و گفتم : من وسیله نیستم براش نمیخوامش
گفت : الان اعصبی هستی بهتره بری استراحت کنی اتاقت آماده هست
بالاخره رفتم طبقه بالا توی اتاقم..
چطوری در برم.. اینکه همینطوری ولم نمیکنه .
پاهام درد میکرد کفشای پاشنه بلندم رو درآوردم انداختم یه گوشه مشغول باز کردن کمد دیواری شدم همشون پر از لباس وسایل مورد نیازم بودن بیخیال همه چیز بلند شدم و پا برهنه از اتاق خارج شدم برم یکم سرک بکشم.
یکی یکی اتاق ها رو میگشتم که وارده اتاق خودش شدم اینو از دکوراسیون و بوی عطرش فهمیدم لعنتی ادکلنش خیلی خاصه...
رفتم سمته میزی که روش عطر هاش رو گذاشته بود.. یکی از عطر ها رو برداشتم یکی که همیشه ازش استفاده میکرد.. درش رو باز کردم و تا میتونستم بو کردمش.. چقدر عاشق این بو و صاحبش بودم اما اون با بی رحمی کامل منو از خودش دور کرده بود..درش از دستم افتاد خم شدم برش دارم که یه دفترچه که تازه به نظر نمیومد دیدم.. اینقدر فوضول بودم که برش دارم و بخونمش..دره ادکلن رو بستم و یواشکی از اتاق اومدم بیرون و رفتم توی اتاقم نشستم روی زمین نمیدونم چرا ولی دلم میخواست بخونمش.
(نیم ساعت بعد)
از زبان ا/ت
این دفترچه فقط متن هایی از دختری به نام میسو بود..میسو میسو و میسو تمام برگه هاش اسمه میسو بود کسی که جونگ کوک دوسش داشته کسی که سره یه انتخاب اشتباه رفته..عشق اولش
همه اینا توی این دفترچه بود حتی یه لحظه نمیتونستم نوشته هاش درمورده یه زن دیگه رو تحمل کنم کسی که انگار با عشق این جمله ها رو براش نوشته...میسو بود.
قبل از من یه نفر دیگه تو زندگیش بوده.. کسی تا آخر عمر عاشقش میمونه پس منو میخواد چیکار تا ازم استفاده کنه ولم کنه؟ وقتی کسه دیگه ای رو دوست داره برای چی باید آتیش قلبم شعله ور بشه ( میسو عشق اول جونگ کوک که بنا بر اتفاقی که میوفته ازدواج میکنه و میره هنوز زندس و میخواد از شوهرش جدا بشه )
برگشتم سمته آجوما و گفتم : چی میخواد از جونم ؟
گفت : دخترم اون تورو میخواد همونطور که ۳ سال پیش آدمش کردی بازم سعی کن قلبش رو نرم کنی
تک خندهای کردم و گفتم : من وسیله نیستم براش نمیخوامش
گفت : الان اعصبی هستی بهتره بری استراحت کنی اتاقت آماده هست
بالاخره رفتم طبقه بالا توی اتاقم..
چطوری در برم.. اینکه همینطوری ولم نمیکنه .
پاهام درد میکرد کفشای پاشنه بلندم رو درآوردم انداختم یه گوشه مشغول باز کردن کمد دیواری شدم همشون پر از لباس وسایل مورد نیازم بودن بیخیال همه چیز بلند شدم و پا برهنه از اتاق خارج شدم برم یکم سرک بکشم.
یکی یکی اتاق ها رو میگشتم که وارده اتاق خودش شدم اینو از دکوراسیون و بوی عطرش فهمیدم لعنتی ادکلنش خیلی خاصه...
رفتم سمته میزی که روش عطر هاش رو گذاشته بود.. یکی از عطر ها رو برداشتم یکی که همیشه ازش استفاده میکرد.. درش رو باز کردم و تا میتونستم بو کردمش.. چقدر عاشق این بو و صاحبش بودم اما اون با بی رحمی کامل منو از خودش دور کرده بود..درش از دستم افتاد خم شدم برش دارم که یه دفترچه که تازه به نظر نمیومد دیدم.. اینقدر فوضول بودم که برش دارم و بخونمش..دره ادکلن رو بستم و یواشکی از اتاق اومدم بیرون و رفتم توی اتاقم نشستم روی زمین نمیدونم چرا ولی دلم میخواست بخونمش.
(نیم ساعت بعد)
از زبان ا/ت
این دفترچه فقط متن هایی از دختری به نام میسو بود..میسو میسو و میسو تمام برگه هاش اسمه میسو بود کسی که جونگ کوک دوسش داشته کسی که سره یه انتخاب اشتباه رفته..عشق اولش
همه اینا توی این دفترچه بود حتی یه لحظه نمیتونستم نوشته هاش درمورده یه زن دیگه رو تحمل کنم کسی که انگار با عشق این جمله ها رو براش نوشته...میسو بود.
قبل از من یه نفر دیگه تو زندگیش بوده.. کسی تا آخر عمر عاشقش میمونه پس منو میخواد چیکار تا ازم استفاده کنه ولم کنه؟ وقتی کسه دیگه ای رو دوست داره برای چی باید آتیش قلبم شعله ور بشه ( میسو عشق اول جونگ کوک که بنا بر اتفاقی که میوفته ازدواج میکنه و میره هنوز زندس و میخواد از شوهرش جدا بشه )
۱۱۴.۱k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.