پارت6
#پارت6
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
تماسو وصل کردم...
_بفرمایید...
-خانم جانگ ا/ت؟
-بله خودمم..
-چند روز پیش یکی از پرونده های کاری تونو اوردین اینجا تا برای کار استخدام بشین.
-بله درسته.
-رییس پرونده رو بررسی کردن و گفتن میتونین از فردا بیاین شروع به کار کنید..
خودمو ریلکس گرفتم..
نباید خودمو جوری نشون بدم که انگار گشنه ی این کارم..
_ گفتین فردا؟
_بله..
با صدای ارومی که از پشت تلفن نشون میداد تو فکر رفتم گفتم:
اوه فردا...
بعد با صدای بلند ادامه دادم..:
-فردا خیلی سرم شلوغه
ولی سعی میکنم بیام..
-خانم.. شما میخواین اینجا کار کنین.. پس اینکه سعیمو میکنم یا اگه شد، نداریم..
رییس خیلی رو کاراشون نظم دارن.. اگه به هر دلیلی نمیتونین بیاین لطفاً تا همین امشب اطلاع بدین.
نفش کلافه ای کشیدم و گفتم:
باشه
من فردا ساعت ۸ شرکتم.
-خیر ساعت ۷٫۵ باید اینجا باشین.
حتی یه ثانیه دیرکرد باعث تنبیه شدنتون میشه..
-تنبیه!؟
-فردا بطور کامل براتون توضیح میدم..
فقط راس ۷٫۵ اینجا باشین.
و بعد تلفونو قطع کرد..
-استخدام شدی؟
برگشتم سمتشو گفتم:
اوم... ولی با این قانونایی که اینا دارن معلومه از الان پ.ا.ر.م
-بالاخره هر کاری سختی خودشو داره دیگ..
بهش زل زدم و با کنایه گفتم:
عه جدی؟
تا قبل از اینکه بگی فک میکردم همه ی کارا آسونن و هیچ سختی عی ندارن..
-اههه نمیشه باهات حرف زد اصن..
فک کنم دیشب درست نخوابیدی..که الان انقد اخلاقت سگیه..
با چشای گشاد نگاش کردم و گفتم: اخلاق خودت سگیهههه
با خنده دستاشو جلوم گرفت و با حالت تسلیم گفت: باشه باشه غلط کردمم
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
تماسو وصل کردم...
_بفرمایید...
-خانم جانگ ا/ت؟
-بله خودمم..
-چند روز پیش یکی از پرونده های کاری تونو اوردین اینجا تا برای کار استخدام بشین.
-بله درسته.
-رییس پرونده رو بررسی کردن و گفتن میتونین از فردا بیاین شروع به کار کنید..
خودمو ریلکس گرفتم..
نباید خودمو جوری نشون بدم که انگار گشنه ی این کارم..
_ گفتین فردا؟
_بله..
با صدای ارومی که از پشت تلفن نشون میداد تو فکر رفتم گفتم:
اوه فردا...
بعد با صدای بلند ادامه دادم..:
-فردا خیلی سرم شلوغه
ولی سعی میکنم بیام..
-خانم.. شما میخواین اینجا کار کنین.. پس اینکه سعیمو میکنم یا اگه شد، نداریم..
رییس خیلی رو کاراشون نظم دارن.. اگه به هر دلیلی نمیتونین بیاین لطفاً تا همین امشب اطلاع بدین.
نفش کلافه ای کشیدم و گفتم:
باشه
من فردا ساعت ۸ شرکتم.
-خیر ساعت ۷٫۵ باید اینجا باشین.
حتی یه ثانیه دیرکرد باعث تنبیه شدنتون میشه..
-تنبیه!؟
-فردا بطور کامل براتون توضیح میدم..
فقط راس ۷٫۵ اینجا باشین.
و بعد تلفونو قطع کرد..
-استخدام شدی؟
برگشتم سمتشو گفتم:
اوم... ولی با این قانونایی که اینا دارن معلومه از الان پ.ا.ر.م
-بالاخره هر کاری سختی خودشو داره دیگ..
بهش زل زدم و با کنایه گفتم:
عه جدی؟
تا قبل از اینکه بگی فک میکردم همه ی کارا آسونن و هیچ سختی عی ندارن..
-اههه نمیشه باهات حرف زد اصن..
فک کنم دیشب درست نخوابیدی..که الان انقد اخلاقت سگیه..
با چشای گشاد نگاش کردم و گفتم: اخلاق خودت سگیهههه
با خنده دستاشو جلوم گرفت و با حالت تسلیم گفت: باشه باشه غلط کردمم
۷.۹k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.