دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۴۹
diyana
اومدیم از خونه بیرون
نیکا : بچه ها پیاده بریم تا خونه هوا که خوبه
محراب : ارع پیاده بریم مگر اینکه هوا بخوره به کله پوکه دیانا خانم
دیانا : به من چه
محراب: اصن تو بغل یکی دیگ باشه ب ت چ
مگه تو نبودی همش بهش میگفتی قاتل
دیانا : من گفتم اشتبا کردم
محراب :دیگ دیره
ممد : اه بسه مث بچه های دوساله به جون هم افتادیم(با داد)
ما تقصیر خودمونه
ما خودمون ارسلان رو از خودمون روندیم
نیکا : حق با ممده
ممد : پانیذ درسه ارسلان رو نمیشناسی ولی ارسلان آزارش به یه مورچه نمیرسه
شما ها زود قضاوت کردید
پانیذ : آره همش تقصیر منه
ممد : بابات چی میگ
پانیذ : هنوز ارسلان رو مقصر میدونه
میترسم اتفاقی برا ارسلان بیوفته
ممد : ایشالا که نمیوفته اتفاقی
فردا دوباره فقط منو محراب میریم
(فردا)
mamad
محراب : بریم ممد
ممد : بریم
رفتیم رسیدیم خونه دوس ارسلان
رفتیم بالا
امیر : سلام
محراب و ممد : سلام
ممد : ارسلان کجاس
امیر : از دیشب تا حالا نیومده از اتاق بیرون
ارسلان: امیر کیه
امیر : محراب و .....
ممد : ممدم
ارسلان : برا چی دوباره اومدید
ممد : ارسلان لجبازی نکن
ارسلان : ممد من لجبازی میکنم یه هفته پیش چی گفتی
گفتی دیگ نمیخام با هم رفیق باشیم
یادت رفته
ممد : من اون موقع عصبی بودم
ارسلان : همه عصبین همه حرفاشون رو بهم میزنن بعد میگن عصبی بودیم
ممد این حق من از زندگی نبود
نبودددد
ممد : ارع نبود ولی تو خودت میخای اینطوری باشه
ارسلان :ارع من خاستم بهم تهمت قتل یه آدم رو بزنن
من خاستم مادرم این مریضی کوفتی رو بگیره
من خاستم رفیقام بهم بگن دیگ نمیخایمت
من خاستم بابام اون کارا رو باهام کنه
میدونی همش تقصیر من بود
تقصیر مننننن
ادامه دارد....
پارت ۴۹
diyana
اومدیم از خونه بیرون
نیکا : بچه ها پیاده بریم تا خونه هوا که خوبه
محراب : ارع پیاده بریم مگر اینکه هوا بخوره به کله پوکه دیانا خانم
دیانا : به من چه
محراب: اصن تو بغل یکی دیگ باشه ب ت چ
مگه تو نبودی همش بهش میگفتی قاتل
دیانا : من گفتم اشتبا کردم
محراب :دیگ دیره
ممد : اه بسه مث بچه های دوساله به جون هم افتادیم(با داد)
ما تقصیر خودمونه
ما خودمون ارسلان رو از خودمون روندیم
نیکا : حق با ممده
ممد : پانیذ درسه ارسلان رو نمیشناسی ولی ارسلان آزارش به یه مورچه نمیرسه
شما ها زود قضاوت کردید
پانیذ : آره همش تقصیر منه
ممد : بابات چی میگ
پانیذ : هنوز ارسلان رو مقصر میدونه
میترسم اتفاقی برا ارسلان بیوفته
ممد : ایشالا که نمیوفته اتفاقی
فردا دوباره فقط منو محراب میریم
(فردا)
mamad
محراب : بریم ممد
ممد : بریم
رفتیم رسیدیم خونه دوس ارسلان
رفتیم بالا
امیر : سلام
محراب و ممد : سلام
ممد : ارسلان کجاس
امیر : از دیشب تا حالا نیومده از اتاق بیرون
ارسلان: امیر کیه
امیر : محراب و .....
ممد : ممدم
ارسلان : برا چی دوباره اومدید
ممد : ارسلان لجبازی نکن
ارسلان : ممد من لجبازی میکنم یه هفته پیش چی گفتی
گفتی دیگ نمیخام با هم رفیق باشیم
یادت رفته
ممد : من اون موقع عصبی بودم
ارسلان : همه عصبین همه حرفاشون رو بهم میزنن بعد میگن عصبی بودیم
ممد این حق من از زندگی نبود
نبودددد
ممد : ارع نبود ولی تو خودت میخای اینطوری باشه
ارسلان :ارع من خاستم بهم تهمت قتل یه آدم رو بزنن
من خاستم مادرم این مریضی کوفتی رو بگیره
من خاستم رفیقام بهم بگن دیگ نمیخایمت
من خاستم بابام اون کارا رو باهام کنه
میدونی همش تقصیر من بود
تقصیر مننننن
ادامه دارد....
۴۱۳
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.