عشق بازی پارت ۲۵
که...
جنی و تهیونگ رو دید. رفت پیش جنی و محکم بغلش کرد. جنی هم با دیدن رزی خوشحال شد و گریه کرد.
رزی: جنی جنی خوبی؟
جنی: هق اره عزیزم هق
رزی از بغل جنی اومد بیرون و به تهیونگ سلام کرد
تهیونگ: سلام من تهیونگ ام.
رزی: منم رزی ام ممنون که برای نجاتم اومدید
تهیونگ: 😊
رزی: ای وای حال جمیمین در خطره باید از کسی کمک بگیریم
تهیونگ داشت میرفت که رزی دستش رو گرفت.
تهیونگ: 😶😦 چیزی شده؟
رزی: زود برگرد باید دنبال یک نفر بریم که اون خیلی خیلی در خطره
جنی: کیه؟
رزی: اسمش جیسو هست بعدا بیشتر بهتون میگم فقط زود تر بریم کمکش اونو دارن تجاوز میکنند
تهیونگ با اینکه تا حالا ندیده بودش اما با شنیدن تجاوز عصبی شد و رفت پیش جیمین.
جنی: تهیونگ مراقب خودت باش
رزی: 😞
تهیونگ: 😨
جنی: 😓
جنی و تهیونگ رو دید. رفت پیش جنی و محکم بغلش کرد. جنی هم با دیدن رزی خوشحال شد و گریه کرد.
رزی: جنی جنی خوبی؟
جنی: هق اره عزیزم هق
رزی از بغل جنی اومد بیرون و به تهیونگ سلام کرد
تهیونگ: سلام من تهیونگ ام.
رزی: منم رزی ام ممنون که برای نجاتم اومدید
تهیونگ: 😊
رزی: ای وای حال جمیمین در خطره باید از کسی کمک بگیریم
تهیونگ داشت میرفت که رزی دستش رو گرفت.
تهیونگ: 😶😦 چیزی شده؟
رزی: زود برگرد باید دنبال یک نفر بریم که اون خیلی خیلی در خطره
جنی: کیه؟
رزی: اسمش جیسو هست بعدا بیشتر بهتون میگم فقط زود تر بریم کمکش اونو دارن تجاوز میکنند
تهیونگ با اینکه تا حالا ندیده بودش اما با شنیدن تجاوز عصبی شد و رفت پیش جیمین.
جنی: تهیونگ مراقب خودت باش
رزی: 😞
تهیونگ: 😨
جنی: 😓
۲۲.۱k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.