پارت ۱۲۲ رمان تقاص
گفتم: بیا عکس بگیریم
ارسلان: لباس ست نداریم
گفتم: من دارم
دوتا هودی سفید که رو کلاهش شاخ تک شاخ داشت و گوش و خیلی کیوت بود گفتم
_فقط دوتاش دخترونس خودم دوتاش قبلا پوشیدم
ارسلان: مهم نی
_برو بیرون من لباسم عوض کنم
ارسلان: نگاه نمیکنم
_ارسلان
ارسلان: نمیرم
_باشه نرو ولی نگاه کنی میکشمت
ارسلان: باش
لباسم در اومردم تا اومد بپوشم ارسلان برگشت و گفت
_حاضری
یه بالشت ورداشتم اوردم جلو تنم و از خجالت سرخ شدم ارسلان اومد جلو هودیم ورداشت
ارسلان: لباس ست نداریم
گفتم: من دارم
دوتا هودی سفید که رو کلاهش شاخ تک شاخ داشت و گوش و خیلی کیوت بود گفتم
_فقط دوتاش دخترونس خودم دوتاش قبلا پوشیدم
ارسلان: مهم نی
_برو بیرون من لباسم عوض کنم
ارسلان: نگاه نمیکنم
_ارسلان
ارسلان: نمیرم
_باشه نرو ولی نگاه کنی میکشمت
ارسلان: باش
لباسم در اومردم تا اومد بپوشم ارسلان برگشت و گفت
_حاضری
یه بالشت ورداشتم اوردم جلو تنم و از خجالت سرخ شدم ارسلان اومد جلو هودیم ورداشت
۶.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۰