*love story*PT26
+پایم
^هوووراااا
نامجون وسایلش رو مرطب کرد و رفتیم کیلینیک رو تعطیل کردیم بعدشم رفتیم یکی از رستوران های موردعلاقمون و شام خوردیم...بعدش رفتیم خونه وقتی رسیدیم خونه هه سو که توی ماشین خوابش برده بود نامجون گذاشتش توی اتاقش و اومد پیش من...لباسامو عوض کرده بودمو داشتم ارایشمو پاک میکردم بعدشم رفتم مسواک زدم و کارامو انجام دادم روی تخت دراز کشیدم نامجونم اومد کنارم دراز کشید خمیازه ای کشیدم و خودمو توی بغلش فرو کردم
-کیوت(اروم)
+چیزی گفتی؟
-نه
+پس شب بخیر
-شب توهم بخیر
بغلم کرد و کم کم خوابم بردم...
.
^هوووراااا
نامجون وسایلش رو مرطب کرد و رفتیم کیلینیک رو تعطیل کردیم بعدشم رفتیم یکی از رستوران های موردعلاقمون و شام خوردیم...بعدش رفتیم خونه وقتی رسیدیم خونه هه سو که توی ماشین خوابش برده بود نامجون گذاشتش توی اتاقش و اومد پیش من...لباسامو عوض کرده بودمو داشتم ارایشمو پاک میکردم بعدشم رفتم مسواک زدم و کارامو انجام دادم روی تخت دراز کشیدم نامجونم اومد کنارم دراز کشید خمیازه ای کشیدم و خودمو توی بغلش فرو کردم
-کیوت(اروم)
+چیزی گفتی؟
-نه
+پس شب بخیر
-شب توهم بخیر
بغلم کرد و کم کم خوابم بردم...
.
۱۰.۰k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.