p10
p10
آهنگ : SG
فیک ویژه
__________________________________________________________
نامجون: شما همو از کجا میشناسین؟
سوهو: یه عش...
عسل: سوهو یکی از دوست های قدیمیه منه*روبه نامجون*
نامجون: واو....پس فک کنم بدونید که منو عسل توی رابطه ایم...
***
سوهو: عسل؟
عسل: بله؟!
(ادمین: عسل توی ذهن خودش بود ... ها ها ها!!! / از نقشه ادمین لذت بُردین؟)
***:اقای کیم میشه یلحظه بیاین!*منظورش نامیه*
نامجون: من تنهاتون میزارم*رفت*
عسل:بب.باشه....
سوهو:......
عسل: .....
سوهو: خب خب نمیخواستین قبلش به من چیزی بگین؟
عسل: نیازی نبود بهت بگم به هر حال تو الان میدونی!*نیمه عصبی*
سوهو: اما میخواسم به طور ویژه بدونم...
عسل: لازم نبود!*عصبی/میخواد بره*
سوهو:*بازوشو میگیره*
عسل: ولم کن!*عصبی تر*
سوهو: اوه اوه یه وقت عقیم نشدم*خنده*
عسل: ایده بدی نیست!*و یکی محکم زد بین پاهای سوهو*
سوهو: ایییین... چچچ.....چهکا....چکاری....بود...*لبخند زورکی درحالی که داره از درد میمیره*
عسل: خودت پیشنهادشو دادی! میخوستی ندی....*رفت*
(ادمین: سوهو همونجا از درد به خودش ... بله )
نامجون:اومم ببخشید... مجبور شدم برم...اتفاقی نیوفتاد که؟
عسل: نه اتفاق خاصی نیوفتاد فقط ممکنه در اینده نتونه بچه دار بشه*لبخند*
نامجون: بل.....ها؟*شُک*
عسل: خب بهتره بریم یکم خوشبگذرونیم...
نامجون: باشه...
(ادمین: خب نامجون و عسل رفت خوشگذرونی...اون نهه منحرف بدبخت! ...... خب مهمونی تمام شد!)
*فردا*
اتاق عسل
لیا: خب دیشب خوش گذشت؟
عسل: اره خیلی البته اگه اون عنتر قارچی نبود خیلی هم بهتر میشد...*دراز کشید روی تخت*
لیا: خب جوابمو بده با نامی خوشگذشت؟*لبخند مرموز*
عسل : نامی کیه؟
لیا:........
عسل:.........
لیا: خنگ خدا ...... خدا زده تو کمرت! دادشمو میگم
عسل: آها... اره ...
لیا: اوکی....
عسل: ولی ناموسا دادشت خیلی کراشهههههههههههه
لیا: ارام باش...خیلی ها براش درخواست دادن من نزاشتم
عسل: جدی؟
لیا: اوهوم....وگرنه مممکن بود اون دختر نتونه زندگی کنه
_________________________________________
خب مسبم درامد ... سر این فیزیک فاکی ... ببخشدی که 3 تا نذاشتم....مچام نا ندارن!
... خب بگین چطور بود؟
آهنگ : SG
فیک ویژه
__________________________________________________________
نامجون: شما همو از کجا میشناسین؟
سوهو: یه عش...
عسل: سوهو یکی از دوست های قدیمیه منه*روبه نامجون*
نامجون: واو....پس فک کنم بدونید که منو عسل توی رابطه ایم...
***
سوهو: عسل؟
عسل: بله؟!
(ادمین: عسل توی ذهن خودش بود ... ها ها ها!!! / از نقشه ادمین لذت بُردین؟)
***:اقای کیم میشه یلحظه بیاین!*منظورش نامیه*
نامجون: من تنهاتون میزارم*رفت*
عسل:بب.باشه....
سوهو:......
عسل: .....
سوهو: خب خب نمیخواستین قبلش به من چیزی بگین؟
عسل: نیازی نبود بهت بگم به هر حال تو الان میدونی!*نیمه عصبی*
سوهو: اما میخواسم به طور ویژه بدونم...
عسل: لازم نبود!*عصبی/میخواد بره*
سوهو:*بازوشو میگیره*
عسل: ولم کن!*عصبی تر*
سوهو: اوه اوه یه وقت عقیم نشدم*خنده*
عسل: ایده بدی نیست!*و یکی محکم زد بین پاهای سوهو*
سوهو: ایییین... چچچ.....چهکا....چکاری....بود...*لبخند زورکی درحالی که داره از درد میمیره*
عسل: خودت پیشنهادشو دادی! میخوستی ندی....*رفت*
(ادمین: سوهو همونجا از درد به خودش ... بله )
نامجون:اومم ببخشید... مجبور شدم برم...اتفاقی نیوفتاد که؟
عسل: نه اتفاق خاصی نیوفتاد فقط ممکنه در اینده نتونه بچه دار بشه*لبخند*
نامجون: بل.....ها؟*شُک*
عسل: خب بهتره بریم یکم خوشبگذرونیم...
نامجون: باشه...
(ادمین: خب نامجون و عسل رفت خوشگذرونی...اون نهه منحرف بدبخت! ...... خب مهمونی تمام شد!)
*فردا*
اتاق عسل
لیا: خب دیشب خوش گذشت؟
عسل: اره خیلی البته اگه اون عنتر قارچی نبود خیلی هم بهتر میشد...*دراز کشید روی تخت*
لیا: خب جوابمو بده با نامی خوشگذشت؟*لبخند مرموز*
عسل : نامی کیه؟
لیا:........
عسل:.........
لیا: خنگ خدا ...... خدا زده تو کمرت! دادشمو میگم
عسل: آها... اره ...
لیا: اوکی....
عسل: ولی ناموسا دادشت خیلی کراشهههههههههههه
لیا: ارام باش...خیلی ها براش درخواست دادن من نزاشتم
عسل: جدی؟
لیا: اوهوم....وگرنه مممکن بود اون دختر نتونه زندگی کنه
_________________________________________
خب مسبم درامد ... سر این فیزیک فاکی ... ببخشدی که 3 تا نذاشتم....مچام نا ندارن!
... خب بگین چطور بود؟
۴.۱k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.