رابطه اجباری (پارت ۹)
ا/ت: چشم
همون لحظه زنگ در خورد
کوک: درو باز کن
ا/ت: چشم
تهیونگ و جیمین: سلام
ا/ت: سلام خوش اومدید
کوک: بیاید تو دیگه
ویو تهیونگ
رفتیم نشستیم دوست دختر کوک خیلی خوشگل بود
کوک: ا/ت برو خوراکی بیار
ا/ت: چشم الان میرم
رفتم دم یخجال و چند تا شربت اوردم براشون
ا/ت: بفرمایید
تهیونگ: ممنون
جیمین: ممنون
شروع کردیم به خوردن شربت
نمیدونم چرا ولی بدنم شروع به داغ شدن کرد خیلی داغ شده بود
ا/ت: اوپا گرممه
کوک: ا/ت تو این نوشیدنی رو از کجا اوردی؟
ا/ت: تو یخجال
کوک: برو ظرفشو بیار ببینم
ادامه دارد.......
همون لحظه زنگ در خورد
کوک: درو باز کن
ا/ت: چشم
تهیونگ و جیمین: سلام
ا/ت: سلام خوش اومدید
کوک: بیاید تو دیگه
ویو تهیونگ
رفتیم نشستیم دوست دختر کوک خیلی خوشگل بود
کوک: ا/ت برو خوراکی بیار
ا/ت: چشم الان میرم
رفتم دم یخجال و چند تا شربت اوردم براشون
ا/ت: بفرمایید
تهیونگ: ممنون
جیمین: ممنون
شروع کردیم به خوردن شربت
نمیدونم چرا ولی بدنم شروع به داغ شدن کرد خیلی داغ شده بود
ا/ت: اوپا گرممه
کوک: ا/ت تو این نوشیدنی رو از کجا اوردی؟
ا/ت: تو یخجال
کوک: برو ظرفشو بیار ببینم
ادامه دارد.......
۱۲۱.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.