فیک جونگکوک:زیرزمین
فیک جونگکوک:زیرزمین
part⁴⁰
_مگه بهت نگفتم که دیگه دور ور ا.ت نبینمت(عصبی)
٪مگه منم بهت نگفتم که هر وقت که بخوام ا.ت رو میبینم(عصبی)
_اگه یکبار دیگه نزدیک ا.ت میبینمت حسابتو میرسم فهمیدی؟(اخم و عصبی)
٪هر چقدر که دلم بخواد به ا.ت نزدیک میشم فهمیدی؟(عصبی)
_....(هیچی نمیگه و با خودش میگه...)
ویو جونگکوک
بهس کردن با این پسره فایده نداره عمرا بزارم به ا.ت نزدیک بشه
چندساعت بعد
ویو ا.ت
کارم تموم شد رفتم وسایلمو برداشتم رفتم پیش جونگکوک سوهو هنوز نرفته بود
+بریم
_بریم
+حافظ سوهو
٪خدافظ ا.ت(ا.تنو بغل میکنه و جونگکوک عصبی به سوهو نگاه میکنه دست ا.ت رو میگره و میکشه و باخودش میبره)
ویو ا.ت
سوهو منو بغل کرد که یهو جونگکوک دست منو کشید و باخودش برد خیلی محکم دستمو گرفته بود و میکشید گفتم...
(نکته:سوهو همون موقعه که جونگکوک و ا.ت میرن میره و جونگکوک و ات خیلی از محل کار ا.ت دور شده بودن)
+چیکار میکنی دستمو ول کن
(جونگکوک سر جاش وایسه ولی دست ا.ت رو ول نکرده و به ا.ت نگاه میکنه)
_چرا گذاشتی بغل کنه؟هااا؟(اخم و عصبی هااا آخرو با داد میگه)
+چرا داد میزنی؟(اخم)
_چرا گذاشتی بغل کنه؟ بگو ببینم(عصبی)
+چی داری میگی سوهو دوست منه(اخم)
_اون تورو دوست خودش نبینه(عصبی و یکم داد)
+اینقدر چرت نگو اون برای من فقط یه دوسته قدیمیه همین(اخم و عصبی)
_ا.ت چرا نمیفهمی(اخم و عصبی)
+چی رو نمیفهمم هااا بگو تا بفهمم(عصبی)
_ولش کن(عصبی)
+بگو ببینم(عصبی)
_نمی خواد بدونی(اخم و عصبی یکم داد)
+دستمو ول کن (اخم)
_نمی خواد(اخم)
(جونگکوک دست ا.ت رو تا خونه میگره ولی محکم نمیگیره بعد که میرن خونه میبینن که مامانشون زود تر آمده و دیگه همین تا یه سه هفته بعد تویی این سه هفته سوهو و ا.ت یه چند بارهمو دیدن و تویی این چند بار جونگکوک ام باهاش میره و تااینکه یه روز...)
part⁴⁰
_مگه بهت نگفتم که دیگه دور ور ا.ت نبینمت(عصبی)
٪مگه منم بهت نگفتم که هر وقت که بخوام ا.ت رو میبینم(عصبی)
_اگه یکبار دیگه نزدیک ا.ت میبینمت حسابتو میرسم فهمیدی؟(اخم و عصبی)
٪هر چقدر که دلم بخواد به ا.ت نزدیک میشم فهمیدی؟(عصبی)
_....(هیچی نمیگه و با خودش میگه...)
ویو جونگکوک
بهس کردن با این پسره فایده نداره عمرا بزارم به ا.ت نزدیک بشه
چندساعت بعد
ویو ا.ت
کارم تموم شد رفتم وسایلمو برداشتم رفتم پیش جونگکوک سوهو هنوز نرفته بود
+بریم
_بریم
+حافظ سوهو
٪خدافظ ا.ت(ا.تنو بغل میکنه و جونگکوک عصبی به سوهو نگاه میکنه دست ا.ت رو میگره و میکشه و باخودش میبره)
ویو ا.ت
سوهو منو بغل کرد که یهو جونگکوک دست منو کشید و باخودش برد خیلی محکم دستمو گرفته بود و میکشید گفتم...
(نکته:سوهو همون موقعه که جونگکوک و ا.ت میرن میره و جونگکوک و ات خیلی از محل کار ا.ت دور شده بودن)
+چیکار میکنی دستمو ول کن
(جونگکوک سر جاش وایسه ولی دست ا.ت رو ول نکرده و به ا.ت نگاه میکنه)
_چرا گذاشتی بغل کنه؟هااا؟(اخم و عصبی هااا آخرو با داد میگه)
+چرا داد میزنی؟(اخم)
_چرا گذاشتی بغل کنه؟ بگو ببینم(عصبی)
+چی داری میگی سوهو دوست منه(اخم)
_اون تورو دوست خودش نبینه(عصبی و یکم داد)
+اینقدر چرت نگو اون برای من فقط یه دوسته قدیمیه همین(اخم و عصبی)
_ا.ت چرا نمیفهمی(اخم و عصبی)
+چی رو نمیفهمم هااا بگو تا بفهمم(عصبی)
_ولش کن(عصبی)
+بگو ببینم(عصبی)
_نمی خواد بدونی(اخم و عصبی یکم داد)
+دستمو ول کن (اخم)
_نمی خواد(اخم)
(جونگکوک دست ا.ت رو تا خونه میگره ولی محکم نمیگیره بعد که میرن خونه میبینن که مامانشون زود تر آمده و دیگه همین تا یه سه هفته بعد تویی این سه هفته سوهو و ا.ت یه چند بارهمو دیدن و تویی این چند بار جونگکوک ام باهاش میره و تااینکه یه روز...)
۵.۱k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.