پارت ۵
کوک: جا.. جا.. جانــ؟
تهیونگ سرعت رو بیشتر کرد
تهیونگ: هی میخوای سهامدار یه شرکت بزرگ مثل من شی؟؟
کوک: ب.. ب.. بله اما
تهیونگ دست رو ی لبای کوک میزاره
تهیونگ: پس کارت دارم
کوک: اما... اما.. آقای کیم
جوابی نشنید
به خونه رسیدن
تهیونگ: بیاده شو..
کوک: عه عه چـشم
وقتی وارد خونه ی تهیونگ شد دهنش وا موند
کوک: آقای کیم چه خونه ی بزرگی دارین تنها زندگی میکنین؛؟
تهیونگ: خوبه نه؟!
میخوای این خونه مال تو باشه؟؟
تنها فکر نکنم از این شب به بعد
کوک: جان؟
تهیونگ سرعت رو بیشتر کرد
تهیونگ: هی میخوای سهامدار یه شرکت بزرگ مثل من شی؟؟
کوک: ب.. ب.. بله اما
تهیونگ دست رو ی لبای کوک میزاره
تهیونگ: پس کارت دارم
کوک: اما... اما.. آقای کیم
جوابی نشنید
به خونه رسیدن
تهیونگ: بیاده شو..
کوک: عه عه چـشم
وقتی وارد خونه ی تهیونگ شد دهنش وا موند
کوک: آقای کیم چه خونه ی بزرگی دارین تنها زندگی میکنین؛؟
تهیونگ: خوبه نه؟!
میخوای این خونه مال تو باشه؟؟
تنها فکر نکنم از این شب به بعد
کوک: جان؟
۱.۶k
۲۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.