کوک رو رو پاش نشوند و رسیدیم
کوک رو رو پاش نشوند و رسیدیم
نامجون: پیاده شید
پیاده شدیم رفتیم تو خونه
کوک: عااا اینجا چقدر بزرگه
یونگی: خب شیش تا اتاق خواب و دوتا اشپزخونه و دوتا حموم دسشویی و سه تا پذیرایی و یه کتابخونه و استخر باید اینجا جاشه
کوک: اس... استخررر؟
یونگی: اره بخواید صب میریم مایو یه بار مصرفم دارم
همه: باشهههه
یونگی: مرگ استخر ندیده ها
جیمین: یونگی زبونتو میبرما
یونگی: غلط کردم
تهیونگ: ظاهرا تنها کسی که میتونه یونگیو کنترل کنه جیمینه
یونگی: خدمتکارررر
خدمتکار: بله اقا
یونگی: غذا حاضره؟
خدمتکار: بله قربان
یونگی: بچین رو میز
خدمتکار: چشم
ــــــــــــــــــ بعد شام ـــــــــــــــــ
جیمین: خب اتاقارو که دیدید
تهیونگ: اره. ما دیگه میریم بخوابیم. جونگکوک
کوک: م.. من نمیام
جیمین: برو وگرنه بدتر میشه
ویو تهیونگ
با کوک رفتیم تو اتاق و بلافاصله پرتش کردم رو تخت
کوک: اخ یواش
تهیونگ: امشب مال خودم میکنمت
کوک: ته.. تهیونگ
رفتم روش خیمه زدم و شروع کردم بوسیدنش و بعد رفتم رو گردنش مارک میزاشتم
کوک: ا.. اه(خیلی اروم)
لباسامونو در اوردم و همین تور شلوار و
با.. کسرامونو و شروع کردم براش سا.. ک زدم
کوک: اهه... اوممم.. اه
و بعد دی.. کمو و.. اردش کردم
کوک: اههههه... خی.. خیلی بزرگه.... اهههههه.. اوم.. اههه
تهیونگ: اههه.. اوم.. عادت میکنی.. اهه
بعد دو مین عادت کرد و شروع کردم ضربه زدن
کوک: اهه.. اومم.. اه
بعد پنج مین ک.. ام کردیم و افتادم رو تخت و تو بغل هم خوابیدیم
بای بای از خجالت اب شدم🫠🩷👋🏻
نامجون: پیاده شید
پیاده شدیم رفتیم تو خونه
کوک: عااا اینجا چقدر بزرگه
یونگی: خب شیش تا اتاق خواب و دوتا اشپزخونه و دوتا حموم دسشویی و سه تا پذیرایی و یه کتابخونه و استخر باید اینجا جاشه
کوک: اس... استخررر؟
یونگی: اره بخواید صب میریم مایو یه بار مصرفم دارم
همه: باشهههه
یونگی: مرگ استخر ندیده ها
جیمین: یونگی زبونتو میبرما
یونگی: غلط کردم
تهیونگ: ظاهرا تنها کسی که میتونه یونگیو کنترل کنه جیمینه
یونگی: خدمتکارررر
خدمتکار: بله اقا
یونگی: غذا حاضره؟
خدمتکار: بله قربان
یونگی: بچین رو میز
خدمتکار: چشم
ــــــــــــــــــ بعد شام ـــــــــــــــــ
جیمین: خب اتاقارو که دیدید
تهیونگ: اره. ما دیگه میریم بخوابیم. جونگکوک
کوک: م.. من نمیام
جیمین: برو وگرنه بدتر میشه
ویو تهیونگ
با کوک رفتیم تو اتاق و بلافاصله پرتش کردم رو تخت
کوک: اخ یواش
تهیونگ: امشب مال خودم میکنمت
کوک: ته.. تهیونگ
رفتم روش خیمه زدم و شروع کردم بوسیدنش و بعد رفتم رو گردنش مارک میزاشتم
کوک: ا.. اه(خیلی اروم)
لباسامونو در اوردم و همین تور شلوار و
با.. کسرامونو و شروع کردم براش سا.. ک زدم
کوک: اهه... اوممم.. اه
و بعد دی.. کمو و.. اردش کردم
کوک: اههههه... خی.. خیلی بزرگه.... اهههههه.. اوم.. اههه
تهیونگ: اههه.. اوم.. عادت میکنی.. اهه
بعد دو مین عادت کرد و شروع کردم ضربه زدن
کوک: اهه.. اومم.. اه
بعد پنج مین ک.. ام کردیم و افتادم رو تخت و تو بغل هم خوابیدیم
بای بای از خجالت اب شدم🫠🩷👋🏻
۱.۲k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.