•رویای شیرین •
•رویای شیرین •
پارت (۱۳)
که آدرین گفت واقعا ا.ت و دوست نداری ؟
تهیونگ : یبار دیگه بپرسی بخدا میزنمت..
آدرین: داداشم واقعا دوسش داره تا حالا ندیده بودم اینجوری با یه نفر برخورد کنه اونم دختر ..
تهیونگ : چرا دستشو گرفته ؟؟
آدرین: هااا ... ببینم سرشو خم کرد و دید گفت : نکنه ..
تهیونگ : نکنه چی ؟؟
آدرین: نکنه دادشم گفته
تهیونگ : نه بابا ا.ت ترس از ارتفاع داره
آدرین: تو که دوسشششش داری تهیونگااا
تهیونگ : نگاه آدرین کرد و گفت دوسش دارم معلومه اون نفهمید اونشب که رفت من مونده بودم با هزاران فکر پوزخندی زد و گفت دختری که ۷ سال شباش و با من گذرونده دستام و گرفته باهام کلی خندیده لبخندی زد و روبه آدرین کرد و گفت فکر کن یهو بدون هیچ دلیل بیاد اونم تو روز تولدت بهت بگه دیگه نمیخوام باهات باشم
آدرین: چرا وقتی دوسش داشتی باهاش حرف نزدی بهش عشق نورزدی؟؟
تهیونگ : چی؟؟
آدرین: یک هفته پیش رفته بودیم برای استراحت ناهار بعد گفت تو اصلا بهش اهمیت نمیدادی همش به فکر کارت بودی ...
تهیونگ : خوب آره راست میگفته ولی چرا ، وقتی بود که گروه مافیایی داشت از هم میپاشید مجبور بودم حتی یادمه بهش وقت نمیکردم زنگ بزنم
ولی روز تولدم و اومدم تا با اون باشم تمام بدیارو پاک کنم ولی اون ... اههه ولش کن
....
پارت (۱۳)
که آدرین گفت واقعا ا.ت و دوست نداری ؟
تهیونگ : یبار دیگه بپرسی بخدا میزنمت..
آدرین: داداشم واقعا دوسش داره تا حالا ندیده بودم اینجوری با یه نفر برخورد کنه اونم دختر ..
تهیونگ : چرا دستشو گرفته ؟؟
آدرین: هااا ... ببینم سرشو خم کرد و دید گفت : نکنه ..
تهیونگ : نکنه چی ؟؟
آدرین: نکنه دادشم گفته
تهیونگ : نه بابا ا.ت ترس از ارتفاع داره
آدرین: تو که دوسشششش داری تهیونگااا
تهیونگ : نگاه آدرین کرد و گفت دوسش دارم معلومه اون نفهمید اونشب که رفت من مونده بودم با هزاران فکر پوزخندی زد و گفت دختری که ۷ سال شباش و با من گذرونده دستام و گرفته باهام کلی خندیده لبخندی زد و روبه آدرین کرد و گفت فکر کن یهو بدون هیچ دلیل بیاد اونم تو روز تولدت بهت بگه دیگه نمیخوام باهات باشم
آدرین: چرا وقتی دوسش داشتی باهاش حرف نزدی بهش عشق نورزدی؟؟
تهیونگ : چی؟؟
آدرین: یک هفته پیش رفته بودیم برای استراحت ناهار بعد گفت تو اصلا بهش اهمیت نمیدادی همش به فکر کارت بودی ...
تهیونگ : خوب آره راست میگفته ولی چرا ، وقتی بود که گروه مافیایی داشت از هم میپاشید مجبور بودم حتی یادمه بهش وقت نمیکردم زنگ بزنم
ولی روز تولدم و اومدم تا با اون باشم تمام بدیارو پاک کنم ولی اون ... اههه ولش کن
....
۱.۲k
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.