الماس سیاه
شوگا: کوک چی شده
کوک: یادته رفتیم بار
شوگا: اره حالا چی شده
کوک: یادته اون دختره پسررو زد
شوگا: اره ناجور زدش
کوک: اون مافیاست اونم بزرگترین مافیای اروپا
شوگا: چیییییی
کوک: اره شوگا میتونی کل اطلاعاتشو برام دربیاری
شوگا: معلومه میتونم پس من رفتم
برا شوگا سرتکون دادم اونم رفت بیخیالش شدم رفتم خوابیدم چون خیلی خسته بودم
ویو ات
وقتی رسیدم خونه برقا خاموش بود پس با خیال راحت رفتم تو خونه برقارو روشن کردم دیدم دونفر جلومن جیغ زدم
ات: خدااااااا لعنتتون کنه ایشاالله بمیرین
سوا: باشه حالا
لارا: تااین موقع کجا بودی هااااا میدونی منو سوا چقدر بهت زنگ زدیم زود جواب بده
ات: باشه جواب میدم بریم تو اتاق کار
سوا و لارا: اوک
با لارا وسوا رفتیم تو اتاق کارم
بچه ها نشستن
لارا:توضیح کامل میخوام
ات:{کل ماجرا رو توضیح دادی}
سوا: برگامممم
لارا: چی چیو برگام مطمئنم دست از سرش برنمیداره حالا چکار کنیم فهمید مافیاییم اوفففف
ات: باشه حالا بیا بگیریم بخوابیم من فردا باید بعد دانشگاه برم بیمارستان برا کاراموزی شب خوبی داشته باشید
لارا: شب بخیر
سوا: شب خوش
رفتم تو اتاقم خودمو رو تخت خواب ول کردم داشتم به امشب فکر میکردم چه اتفاقی میفته ابن جئون منو ول میکنه چرا بهم گفت خانم جئون
ویو شوکا≤نویسنده ≥
که کم کم ات خوابش میبره صبح پا میشه کاراشو میکنه با بچه ها میره دانشگاه بعد از اون ور میره بیمارستان و کوک هم همش به فکر این بود که چطوری اونو به دزده ....
کوک: یادته رفتیم بار
شوگا: اره حالا چی شده
کوک: یادته اون دختره پسررو زد
شوگا: اره ناجور زدش
کوک: اون مافیاست اونم بزرگترین مافیای اروپا
شوگا: چیییییی
کوک: اره شوگا میتونی کل اطلاعاتشو برام دربیاری
شوگا: معلومه میتونم پس من رفتم
برا شوگا سرتکون دادم اونم رفت بیخیالش شدم رفتم خوابیدم چون خیلی خسته بودم
ویو ات
وقتی رسیدم خونه برقا خاموش بود پس با خیال راحت رفتم تو خونه برقارو روشن کردم دیدم دونفر جلومن جیغ زدم
ات: خدااااااا لعنتتون کنه ایشاالله بمیرین
سوا: باشه حالا
لارا: تااین موقع کجا بودی هااااا میدونی منو سوا چقدر بهت زنگ زدیم زود جواب بده
ات: باشه جواب میدم بریم تو اتاق کار
سوا و لارا: اوک
با لارا وسوا رفتیم تو اتاق کارم
بچه ها نشستن
لارا:توضیح کامل میخوام
ات:{کل ماجرا رو توضیح دادی}
سوا: برگامممم
لارا: چی چیو برگام مطمئنم دست از سرش برنمیداره حالا چکار کنیم فهمید مافیاییم اوفففف
ات: باشه حالا بیا بگیریم بخوابیم من فردا باید بعد دانشگاه برم بیمارستان برا کاراموزی شب خوبی داشته باشید
لارا: شب بخیر
سوا: شب خوش
رفتم تو اتاقم خودمو رو تخت خواب ول کردم داشتم به امشب فکر میکردم چه اتفاقی میفته ابن جئون منو ول میکنه چرا بهم گفت خانم جئون
ویو شوکا≤نویسنده ≥
که کم کم ات خوابش میبره صبح پا میشه کاراشو میکنه با بچه ها میره دانشگاه بعد از اون ور میره بیمارستان و کوک هم همش به فکر این بود که چطوری اونو به دزده ....
۸۱۵
۱۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.