part: 51
با تعجب روبه دوربین کردمو گفتم
هانا: بچه ها چیزی شده همش کاکنت متاسفم میفرستین
یکی از کامنتارو خوندم که نوشته بود
_از مینوو خبر داری😭😭
هانا: ااا ارع صبح باهاش حرف زدم چطور
با خوندن یکی از کامنتا یلحظه نفسم تو سینم حبس شد
_هانی مینوو رو از دست دادیم😭
ای اینا چی بود که گذاشته بودن
هانا: چ چ چی د دارین میگین بچه ها بین حالش خوبه ص صبح باهاش حرف زدم
امکان نداشت اینا حقیقت داشته باشه مینوو هیچیش نمیشه فرشته زمینیم حالش خوبه
بیشتر کامنتا تسلیت بود
هانا: بچه ها من ک کار د دارم فعلا خداحافظ
لایوو قط کردمو یکم تو اینترنت چرخیدم دیدم همه جا از همین خبر فوت مینووعه پاشدم سر پا و شماره مینوو رو گرفتم ولی جواب نداد به امید اینکه سر تمرین باشه شماره ووجین رو گرفتم بعد چن بوق جواب داد
هانا: و و ووجین مینوو اونجاس؟ گوشیو بهش بده(بغض)
صدای گریش از پشت گوشی میومد که اون یذره امیدمم به باد رف
ووجین: متاسفم(گریه)
هانا: هی ووجین چی داری میگی میفهمی چی میگی ووجین نمرده زندس من صبح باهاش حرف زدم(داد، گریه)
ووجین جز گریه جوابی بهم نمیداد گوشی از دستم افتاد یعنی دیگه فرشته زمینیم نیس کسی نیس که بهم خرگوش شیطون بگه و باهم دور دنیارو بگردیم کسی نیس که هروقت حالم بد باشه ارومم کنه ینی مینوو دیگه نیس
مدام این کلمه توی ذهنم تکرار میشد مینوو دیگه نیس
دستمو تو موهام کردمو داد زدم
_امکان نداره مینوو مرده باشه(گریه) هرچی رو میز بود رو زمین انداختم کل استودیو رو بهم ریختم و با دستای خونی رو زمین نشستمو گریم شدتش چن برابر شد
هانا: مینوو نمرده(گریه)(جیغ)
نمیدونم کوک از کجا اومد وایساد کنارم و بغلم کرد
کوک: اروم باش
هانا: مینوو نمردع(گریه) اون زندس
یقه کوک گرفتم و با داد گفتم
_مینوو زندس مگه نه(گریه)
هانا: بچه ها چیزی شده همش کاکنت متاسفم میفرستین
یکی از کامنتارو خوندم که نوشته بود
_از مینوو خبر داری😭😭
هانا: ااا ارع صبح باهاش حرف زدم چطور
با خوندن یکی از کامنتا یلحظه نفسم تو سینم حبس شد
_هانی مینوو رو از دست دادیم😭
ای اینا چی بود که گذاشته بودن
هانا: چ چ چی د دارین میگین بچه ها بین حالش خوبه ص صبح باهاش حرف زدم
امکان نداشت اینا حقیقت داشته باشه مینوو هیچیش نمیشه فرشته زمینیم حالش خوبه
بیشتر کامنتا تسلیت بود
هانا: بچه ها من ک کار د دارم فعلا خداحافظ
لایوو قط کردمو یکم تو اینترنت چرخیدم دیدم همه جا از همین خبر فوت مینووعه پاشدم سر پا و شماره مینوو رو گرفتم ولی جواب نداد به امید اینکه سر تمرین باشه شماره ووجین رو گرفتم بعد چن بوق جواب داد
هانا: و و ووجین مینوو اونجاس؟ گوشیو بهش بده(بغض)
صدای گریش از پشت گوشی میومد که اون یذره امیدمم به باد رف
ووجین: متاسفم(گریه)
هانا: هی ووجین چی داری میگی میفهمی چی میگی ووجین نمرده زندس من صبح باهاش حرف زدم(داد، گریه)
ووجین جز گریه جوابی بهم نمیداد گوشی از دستم افتاد یعنی دیگه فرشته زمینیم نیس کسی نیس که بهم خرگوش شیطون بگه و باهم دور دنیارو بگردیم کسی نیس که هروقت حالم بد باشه ارومم کنه ینی مینوو دیگه نیس
مدام این کلمه توی ذهنم تکرار میشد مینوو دیگه نیس
دستمو تو موهام کردمو داد زدم
_امکان نداره مینوو مرده باشه(گریه) هرچی رو میز بود رو زمین انداختم کل استودیو رو بهم ریختم و با دستای خونی رو زمین نشستمو گریم شدتش چن برابر شد
هانا: مینوو نمرده(گریه)(جیغ)
نمیدونم کوک از کجا اومد وایساد کنارم و بغلم کرد
کوک: اروم باش
هانا: مینوو نمردع(گریه) اون زندس
یقه کوک گرفتم و با داد گفتم
_مینوو زندس مگه نه(گریه)
۶.۷k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.