چند پارتی (وقتی جلوی همه.........) پارت ۴(آخر)
#وانشات
#هیونجین
#استری_کیدز
تمام شجاعتش رو جمع کرد همینطور که نگاهش به پایین بود لب زد :
_ا.ت.......م....میشه.....ب...باهام.......قرار....ب....بزاری؟
و بعد نیم نگاهی بهت انداخت که با قیافه ی کیوتی که از تعجب داشت پشمات میریخت مواجه شد
+ ه....هیونی.......
همه ی سالن شروع کردن به یک صدا دست زدن و در بینش فریاد میزدن(قبول کن........قبول کن)
بدجوری ذوق کرده بودی و این حتی باعث شده بود که هیونجین هم از این اتفاق تعجب کنه ولی لبخندی میزنه و از جاش بلند میشه و دستاتو میگیره.
_ میشه..... لطفاً به عنوان دوست پسرت باشم؟
دستاتو روی دهنت گذاشته بودی که صدای جمعیت بالاتر رفته بود به طوری که حتی استادا و عوامل دانشگاه هم داشتن براتون دست میزدن
خنده ی دندون نما و پر ذوقی زدی و سرتو با هیجان تکون دادی که همین کافی بود تا همه ی جمعیت توی سالن شروع به جیغ زدن و هورا کردن بشن.
هیونجین هم که از جواب مثبتت کلی ذوق کرده بود، سریع دستو کشید و تورو توی بغلش جا داد.
_ و..... واقعاً.....م...ممنونم......مرسی
و بعد با لبخندی پر از ذوق و دندون نما بهت خیره شد
_ قول میدم......قول میدم....روز های قشنگی برات بسازم
هر دوتون خیلی ذوق داشتین که با صدای دوباره ای از طرف جمعیت ، شما هم برای بار دوم توی تعجب رفتین
(ببوسش.......ببوسش)
همه یک صدا و همینطور که داشتن دست میزدن یک کلمه رو هم تکرار میکردن.
هم تو هم هیونجین بدجوری به وجد اومده بودین ولی تو با لبخند به هیونجینی که هنوز سعی داشت این جمعیت رو هضم نگاه کردی و بدون لحظه ای صبر یقشو با دستت گرفتی و صورتشو به صورتت نزدیک کردی و بوسه ای طولانی به لباش زدی که بازم مساوی با جیغ و داد و های پر هیجان از سمت جمعیت شد.
هیونجین داشت به تویی که الان برای بوسیدنش اقدام کرده بودی با تعجب نگاه میکرد اما بعد از چند لحظه اونم چشماشو بست و توی این لذت از بوسه باهات شریک شد......بوسه ای برای شروع این رابطه......رابطه ای که هیچ وقت خنده از روی لبات بر نداشت
#هیونجین
#استری_کیدز
تمام شجاعتش رو جمع کرد همینطور که نگاهش به پایین بود لب زد :
_ا.ت.......م....میشه.....ب...باهام.......قرار....ب....بزاری؟
و بعد نیم نگاهی بهت انداخت که با قیافه ی کیوتی که از تعجب داشت پشمات میریخت مواجه شد
+ ه....هیونی.......
همه ی سالن شروع کردن به یک صدا دست زدن و در بینش فریاد میزدن(قبول کن........قبول کن)
بدجوری ذوق کرده بودی و این حتی باعث شده بود که هیونجین هم از این اتفاق تعجب کنه ولی لبخندی میزنه و از جاش بلند میشه و دستاتو میگیره.
_ میشه..... لطفاً به عنوان دوست پسرت باشم؟
دستاتو روی دهنت گذاشته بودی که صدای جمعیت بالاتر رفته بود به طوری که حتی استادا و عوامل دانشگاه هم داشتن براتون دست میزدن
خنده ی دندون نما و پر ذوقی زدی و سرتو با هیجان تکون دادی که همین کافی بود تا همه ی جمعیت توی سالن شروع به جیغ زدن و هورا کردن بشن.
هیونجین هم که از جواب مثبتت کلی ذوق کرده بود، سریع دستو کشید و تورو توی بغلش جا داد.
_ و..... واقعاً.....م...ممنونم......مرسی
و بعد با لبخندی پر از ذوق و دندون نما بهت خیره شد
_ قول میدم......قول میدم....روز های قشنگی برات بسازم
هر دوتون خیلی ذوق داشتین که با صدای دوباره ای از طرف جمعیت ، شما هم برای بار دوم توی تعجب رفتین
(ببوسش.......ببوسش)
همه یک صدا و همینطور که داشتن دست میزدن یک کلمه رو هم تکرار میکردن.
هم تو هم هیونجین بدجوری به وجد اومده بودین ولی تو با لبخند به هیونجینی که هنوز سعی داشت این جمعیت رو هضم نگاه کردی و بدون لحظه ای صبر یقشو با دستت گرفتی و صورتشو به صورتت نزدیک کردی و بوسه ای طولانی به لباش زدی که بازم مساوی با جیغ و داد و های پر هیجان از سمت جمعیت شد.
هیونجین داشت به تویی که الان برای بوسیدنش اقدام کرده بودی با تعجب نگاه میکرد اما بعد از چند لحظه اونم چشماشو بست و توی این لذت از بوسه باهات شریک شد......بوسه ای برای شروع این رابطه......رابطه ای که هیچ وقت خنده از روی لبات بر نداشت
۲۸.۴k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.