پارت هفت

پلیس: ما اومدیم تا کوک رو ببریم

جیمین:چرا؟

کوک و جیمین همو نگاه میکنن( با ترس)

پلیس: چون از بیمارستان فرار کرده

جیمین؛:اوفف

جیمین:اره فرار کرده ببرینش اومده اینجا منم بهش پناه نمیدم

پلیس :تازه پول بیمارستان هم حساب نکردین

کوک:( خطاب به ت)عه راستی پول بیمارستان چرا نگفتی

ت:من !تو گفتی برو

کوک:باشه بریم مشکلی نیست

میرید بیمارستان

کوک:فردا مرخصم؟

پرستار:اره( با چشم قره)

ت:چیه زنیکه مشکل داری ها؟

کوک:ولش کن مهم نی

ت:نه بزار موهاشو بکنم

کوک:ولش کن

یهو لیا میاد

لیا:چرا نگفتی حالت خوب نیست

ت:خوب چیکار میکردم

لیا:به من میگفتی

ت:ولش کن گذشت

(لیا میدوعه میاد پاش لیز میخوره میوفته رو بخیه های کوک)

کوک:ایییی حواست کجاست

لیا:عه وا ببخشید! من معذرت میخام چیزی که نشدی

کوک:خوبم

ت:میری لیا رو تا جایی که میخوره میزنی

کوک:ولش کن مرد

میای و میرید خونه با کوک و لیا و جیمین

کوک:جیمین خیلی بیشعوری

جیمین:چرا

کوک:اونجوری باید بگی؟

جیمین:خب چیکار کنم هول شدم

کوک:تو همیشه هول میشی مخصوصا وقتی همه چیو به این دختره مایا گفتی

جیمین:اونم حق داشت بدونه داره چیکار میکنه

لیا:چی شدهه

کوک:خیلی طولانیه مایا بهت میگه

جیمین:کجا بریم

کوک: برو ......

شرایط

5 لایک
7 کامنت