26 Part ( آخر )
از زبان رز:
تنهای تنها داخل اتاق بودم. باد سردی که میوزید باعث تمام تنم به لرزش بیوفته. 5 ماه. 5 ماه صبر کردم ولی هر روز دارم بدتر میشم.
قفل در رو باز کردم و پله هارو طی کردم تا رسیدم به پشت بوم.
از بالا به پایین نگاه میکردم. من حق چنین کاری دارم؟ جین هم بعد از این خبر خیلی داغون شد. شبایی رو یادم میاد که یواش میرفت از اتاق بیرون تا صدای گریه هاش رو نشنوم. همیشه جلوی من میخندید تا از این حال و هوا دربیام.
حالا دو راه وجود داره ولی من از راهی که میخوام انتخاب کنم مطمینم.
من دیگه دیوونه شدم از این وضعیت.
...
لایک
♥️
لایک کنید و نظراتتون رو توی کامنتا بگید ♥️
تنهای تنها داخل اتاق بودم. باد سردی که میوزید باعث تمام تنم به لرزش بیوفته. 5 ماه. 5 ماه صبر کردم ولی هر روز دارم بدتر میشم.
قفل در رو باز کردم و پله هارو طی کردم تا رسیدم به پشت بوم.
از بالا به پایین نگاه میکردم. من حق چنین کاری دارم؟ جین هم بعد از این خبر خیلی داغون شد. شبایی رو یادم میاد که یواش میرفت از اتاق بیرون تا صدای گریه هاش رو نشنوم. همیشه جلوی من میخندید تا از این حال و هوا دربیام.
حالا دو راه وجود داره ولی من از راهی که میخوام انتخاب کنم مطمینم.
من دیگه دیوونه شدم از این وضعیت.
...
لایک
♥️
لایک کنید و نظراتتون رو توی کامنتا بگید ♥️
۵۰.۲k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.