PART2
چشام و به زور باز کردم متوجه شدم که به یه تخت بسته شدم دور و برم و نگاه کردم دیدم یه جای عجیب و غریبم شبیه بیمارستان بود ولی نه بیمارستان این شکلی نیست داشتم سعی میکردم یه جوری دستام و باز کنم که در اتاق باز شد و یه مرد تقریبا قد بلند با روپوش سفید وارد شد
∆به هوش اومدی؟
+تو کی هستی من....من کجام
∆اسم من سوجینه و اینجا آزمایشگاه منه
+چرا آوردینم اینجا با من چیکار دارین
∆آوردیمت که بفهمیم چرا یه گرگ نما شدی و اینکه روت آزمایش انجام بدیم.......سوالات تموم شد؟میتونم کارم و شروع کنم
+چی؟..می..میخوای چیکار کنی؟
بایه سرنگ اومد سمتم و از دست راستم خون گرفت بعدش بهم یه مایه ای تزریق کرد که به خاطر درد زیادش صورتم مچاله شد
+آخخخخ ر......روانی...ای..این....چی بود؟
∆عا این باعث میشه نتونی تبدیل به گرگ شی (با پوز خند)
∆(خطاب به محافظ ها) برینش توی سلولش
محافظ ها:چشم
دستام و باز کردن و من و از اتاق بردن بیرون بعد از چند قدم رسیدیم به یه در
محافظ:برو تو
رفتم داخل و در و روم بستن یه اتاقک کاملا سفید با دیوار های شیشه ای بود فقط یه تخت و یه دستشویی فرنگی داخلش بود رفتم روی تخت نشستم که انگار یکی به دیوار پشتیم ضربه زد برگشتم با چیزی که دیدم ترسیدم
+او خدای من ترسیدم
_تو چی هستی؟
+چی؟
_منظورم گونته
+آها خب.....من....گرگ نمام شما چی؟
_ببر نما
+آها خب......میتونم اسمتون رو بپرسم
_اوهوم بورام
+خوشبختم منم جیمینم
_اوکی
محافظ خطاب به بورام:بورام بیا بیرون
_اوفففف
+هی دارین کجا میبرینش؟
محافظ:به تو ربطی نداره
달의 늑대인간🌑
شرط ها
کامنت=4
لایک=4
فالوور=292
∆به هوش اومدی؟
+تو کی هستی من....من کجام
∆اسم من سوجینه و اینجا آزمایشگاه منه
+چرا آوردینم اینجا با من چیکار دارین
∆آوردیمت که بفهمیم چرا یه گرگ نما شدی و اینکه روت آزمایش انجام بدیم.......سوالات تموم شد؟میتونم کارم و شروع کنم
+چی؟..می..میخوای چیکار کنی؟
بایه سرنگ اومد سمتم و از دست راستم خون گرفت بعدش بهم یه مایه ای تزریق کرد که به خاطر درد زیادش صورتم مچاله شد
+آخخخخ ر......روانی...ای..این....چی بود؟
∆عا این باعث میشه نتونی تبدیل به گرگ شی (با پوز خند)
∆(خطاب به محافظ ها) برینش توی سلولش
محافظ ها:چشم
دستام و باز کردن و من و از اتاق بردن بیرون بعد از چند قدم رسیدیم به یه در
محافظ:برو تو
رفتم داخل و در و روم بستن یه اتاقک کاملا سفید با دیوار های شیشه ای بود فقط یه تخت و یه دستشویی فرنگی داخلش بود رفتم روی تخت نشستم که انگار یکی به دیوار پشتیم ضربه زد برگشتم با چیزی که دیدم ترسیدم
+او خدای من ترسیدم
_تو چی هستی؟
+چی؟
_منظورم گونته
+آها خب.....من....گرگ نمام شما چی؟
_ببر نما
+آها خب......میتونم اسمتون رو بپرسم
_اوهوم بورام
+خوشبختم منم جیمینم
_اوکی
محافظ خطاب به بورام:بورام بیا بیرون
_اوفففف
+هی دارین کجا میبرینش؟
محافظ:به تو ربطی نداره
달의 늑대인간🌑
شرط ها
کامنت=4
لایک=4
فالوور=292
۵.۲k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.