ددی خشن/rough dad 🚬🔞🥵
ددی خشن/rough dad 🚬🔞🥵
P³
ویو جونگ کوک
داشتم کارامو توی اتاقم انجام میدادم که یک نفر بهم پیام داد....
..اون بادیگارد ا.ت بود(نکته:خب جونگ کوک چون یک مافیای ا.تو میشناسه ولی ا.ت اصلا به اینجور چیزا کار ندارع که ببینه کی مافیای کی نیست...)
پیام های جونگ کوک و بادیگارد ا.ت
بادیگارد ا.ت:"سلام.خانوم گفت میتونم شمارشونو بهتون بدم"
کوک:"اوه..اوکی..بده"
که شمارشو برام فرستاد...
بهش زنگ زدم که جواب نداد...
ولی دوباره بهش زنگ زدم که...
مکاله ا.ت و کوکی:
ا.ت:بله بفرمایید!؟
کوک:سلام من جئون جونگ کوک هستم...منو میشناسید دیگه؟
ا.ت:اوه..آره میشناسمتون(نکته:خب اگه یادتون باشه بادیگار ا.ت بهش گفت که کوک بهترین مافیای..)
ا.ت:خب..شما باهام کاری داشتین؟
کوک:ببخشید یادم رفت...بادیگاردتون بهم گفته بود که شما اسلحه زیاد دارین...میشه یک جا قرار بزاریم و بهم بدین..؟
ا.ت:اسلحه؟باشه توی بار میبینمتون..
کوک:اوک..بای
ویو کوک
هه واقعا فک کرده بخواطر اسلحه میخوام باهاش قرار بزارم..
راستش تابه حال کسی چهرشو ندیده...
من میخوام اولین کسی باشم که چهرشو میبنه.
(بچمون کنجکاوه😂😂
کارام تموم شد و از اتاق کارم اومدم بیرون...
رفتم توی اتاق خوابم . پتو رو کشیدم روی خودم و بعد چند دقیقه سیاهی متلعق (نمیدونم درست نوشتم یا نه😂😂)
.
.
.
ویو ا.ت موقع رفتن به بار..
همه کارام انجام شده بود و اسلحه هارو آماده کرده بودم تا ببرم...
اول رفتم یک دوش ۱۵ مینی گرفتم و از حموم اومدم بیرون... موهامو خوش کردم و یک بهشون حالت دادم..
یک لباس مایل به باز و کفش های مشگی داشته بلندمو پوشیدم.. آرایش نکردم چون باید ماسک میزدم...(عکساشونو براتون میزارم.)
خمارییییییی😈😈😈😈😂😂
شرط پارت بعد:10 لایک 10 کامنت و دنبال کننده ها 10
P³
ویو جونگ کوک
داشتم کارامو توی اتاقم انجام میدادم که یک نفر بهم پیام داد....
..اون بادیگارد ا.ت بود(نکته:خب جونگ کوک چون یک مافیای ا.تو میشناسه ولی ا.ت اصلا به اینجور چیزا کار ندارع که ببینه کی مافیای کی نیست...)
پیام های جونگ کوک و بادیگارد ا.ت
بادیگارد ا.ت:"سلام.خانوم گفت میتونم شمارشونو بهتون بدم"
کوک:"اوه..اوکی..بده"
که شمارشو برام فرستاد...
بهش زنگ زدم که جواب نداد...
ولی دوباره بهش زنگ زدم که...
مکاله ا.ت و کوکی:
ا.ت:بله بفرمایید!؟
کوک:سلام من جئون جونگ کوک هستم...منو میشناسید دیگه؟
ا.ت:اوه..آره میشناسمتون(نکته:خب اگه یادتون باشه بادیگار ا.ت بهش گفت که کوک بهترین مافیای..)
ا.ت:خب..شما باهام کاری داشتین؟
کوک:ببخشید یادم رفت...بادیگاردتون بهم گفته بود که شما اسلحه زیاد دارین...میشه یک جا قرار بزاریم و بهم بدین..؟
ا.ت:اسلحه؟باشه توی بار میبینمتون..
کوک:اوک..بای
ویو کوک
هه واقعا فک کرده بخواطر اسلحه میخوام باهاش قرار بزارم..
راستش تابه حال کسی چهرشو ندیده...
من میخوام اولین کسی باشم که چهرشو میبنه.
(بچمون کنجکاوه😂😂
کارام تموم شد و از اتاق کارم اومدم بیرون...
رفتم توی اتاق خوابم . پتو رو کشیدم روی خودم و بعد چند دقیقه سیاهی متلعق (نمیدونم درست نوشتم یا نه😂😂)
.
.
.
ویو ا.ت موقع رفتن به بار..
همه کارام انجام شده بود و اسلحه هارو آماده کرده بودم تا ببرم...
اول رفتم یک دوش ۱۵ مینی گرفتم و از حموم اومدم بیرون... موهامو خوش کردم و یک بهشون حالت دادم..
یک لباس مایل به باز و کفش های مشگی داشته بلندمو پوشیدم.. آرایش نکردم چون باید ماسک میزدم...(عکساشونو براتون میزارم.)
خمارییییییی😈😈😈😈😂😂
شرط پارت بعد:10 لایک 10 کامنت و دنبال کننده ها 10
۷۴
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.