☄︎تو فقط بادیگاردش بودی که... ❧❧
P2
هانا :ترو خدا به خاطر من
ات: باش قبول
هانا : مرسی عزیزم خب فردا ساعت 8 حاضر باش میام دنبالت
ات:اوکی
..................
پرش زمان ات ویو: ساعت 7 بیدار شدم رفتم حموم لباسم رو پوشیدم(عکسش رو میزارم)موهامو خشک کردم و آرایش ملایم کردم
ات: چه جیگری شدم من ( رگ هندسام😅)
ات: الو هانا ساعت داره 8 میشه کجایی
هانا : دارم میام بیا پایین
ات : اوکی
2دقیقه منتظر موندم و اومد و رفتیم رسیدیم به عمارت اون رئیسشون خیلی بزرگ و خوشگل بود( عکسش رو میزارن)
ات: واوووووو😍
هانا: چی شد😂
ات : هیچی زود باش بریم
رفتیم تو وای داخلش از بیرونش هم خوشگل بود رفتم طبقه ی بالا و در زدیم
رئیس: بله، بفرمایید
من و هانا رفتیم تو و احترام گذاشتیم
هانا : سلام رئیس ات میخواد بادیگارد شما باشه
ات : سلام من ات هستم
رئیس: خوبه هانا تو میتونی بری بیرون
هانا: چشم
هانا رفت بیرون داشتم از استرس میمردم
رئیس: خب ات من اسمم جونگ کوکه ولی تو باید منو ارباب صدا کنی
ات: ایششششششششش( تو دلش)
ات : اوکی
کوک : و تو نباید به کار های من دخالت کنی وگرنه بد میبینی
ات:....
کوک: آجومااااااااااااا( داد)
آجوما: بله ارباب
کوک: ات رو ببر اتاقش و بهش لباس مخصوص بادیگاردیش رو بده
آجوما : چشم، بیا دنبالم دخترم
ات : چشم
رفتیم اتاق تنش مشکی بود خوشم اومد
ات : راستی آجوما من از کی کارم رو شروع میکنم
آجوما : از همین امروز، لباست هم تو تخت گذاشتم بپوش و برو پیش ارباب
ات: باشه
رفت بیرون و من داشتم غرغر میکردم که اخه چرا باید به این عارو بگم ارباب ایششششششششش
لباسم رو پوشیدم ( عکسش اسلاید 2 ) بدهم نبود خوشم اومد از لباسه رفتم در اتاق کوک رو زدم و رفتم تو
کوک: چه خوشگل شدی بیبی
ات : وات بهم گفت بیبی شیطون میگه بزنم با اسفالت یکی شه( تو دلش)
کوک : تو باید این قانون ها رو یادت باشه 1به کارام فضولی نکن2هرچی من بگم باید انجام بدی 3 هم راننده ی منی هم بادیگارد
ات: اهمم
کوک: اهم نه چشم
ات : چشممممممم
کوک: خب بیا بریم ببینم رانندگیت چطوره
رفتم نشستم تو ماشین اون هم نشست عقب
کوک: باید تو 30 دقیقه منو برسونی به بار
ات : چیی 30 دقیقهه
کوک: اره ، و مواظب باش که بلایی سر ماشین نیاری
ات ویو : خوشبختانه تو 30 دقیقه رسیدم بار وبهم گفت که منم باهاش برم رفتیم و نشستیم بوی سیگار و الکل همه جارو پر کرده بود
ات : ارباب ، میتونم برم صورتم رو بشورم
کوک: اره ولی زود برگرد
رفتم سرویس بهداشتی و صورتم رو شستم وخشک کردم میخواستم برم بیرون که یه دفعه...
ادامه دارد...
برای پارت بعدی :
7لایک ، 10 فالو، 6کامنت😁
هانا :ترو خدا به خاطر من
ات: باش قبول
هانا : مرسی عزیزم خب فردا ساعت 8 حاضر باش میام دنبالت
ات:اوکی
..................
پرش زمان ات ویو: ساعت 7 بیدار شدم رفتم حموم لباسم رو پوشیدم(عکسش رو میزارم)موهامو خشک کردم و آرایش ملایم کردم
ات: چه جیگری شدم من ( رگ هندسام😅)
ات: الو هانا ساعت داره 8 میشه کجایی
هانا : دارم میام بیا پایین
ات : اوکی
2دقیقه منتظر موندم و اومد و رفتیم رسیدیم به عمارت اون رئیسشون خیلی بزرگ و خوشگل بود( عکسش رو میزارن)
ات: واوووووو😍
هانا: چی شد😂
ات : هیچی زود باش بریم
رفتیم تو وای داخلش از بیرونش هم خوشگل بود رفتم طبقه ی بالا و در زدیم
رئیس: بله، بفرمایید
من و هانا رفتیم تو و احترام گذاشتیم
هانا : سلام رئیس ات میخواد بادیگارد شما باشه
ات : سلام من ات هستم
رئیس: خوبه هانا تو میتونی بری بیرون
هانا: چشم
هانا رفت بیرون داشتم از استرس میمردم
رئیس: خب ات من اسمم جونگ کوکه ولی تو باید منو ارباب صدا کنی
ات: ایششششششششش( تو دلش)
ات : اوکی
کوک : و تو نباید به کار های من دخالت کنی وگرنه بد میبینی
ات:....
کوک: آجومااااااااااااا( داد)
آجوما: بله ارباب
کوک: ات رو ببر اتاقش و بهش لباس مخصوص بادیگاردیش رو بده
آجوما : چشم، بیا دنبالم دخترم
ات : چشم
رفتیم اتاق تنش مشکی بود خوشم اومد
ات : راستی آجوما من از کی کارم رو شروع میکنم
آجوما : از همین امروز، لباست هم تو تخت گذاشتم بپوش و برو پیش ارباب
ات: باشه
رفت بیرون و من داشتم غرغر میکردم که اخه چرا باید به این عارو بگم ارباب ایششششششششش
لباسم رو پوشیدم ( عکسش اسلاید 2 ) بدهم نبود خوشم اومد از لباسه رفتم در اتاق کوک رو زدم و رفتم تو
کوک: چه خوشگل شدی بیبی
ات : وات بهم گفت بیبی شیطون میگه بزنم با اسفالت یکی شه( تو دلش)
کوک : تو باید این قانون ها رو یادت باشه 1به کارام فضولی نکن2هرچی من بگم باید انجام بدی 3 هم راننده ی منی هم بادیگارد
ات: اهمم
کوک: اهم نه چشم
ات : چشممممممم
کوک: خب بیا بریم ببینم رانندگیت چطوره
رفتم نشستم تو ماشین اون هم نشست عقب
کوک: باید تو 30 دقیقه منو برسونی به بار
ات : چیی 30 دقیقهه
کوک: اره ، و مواظب باش که بلایی سر ماشین نیاری
ات ویو : خوشبختانه تو 30 دقیقه رسیدم بار وبهم گفت که منم باهاش برم رفتیم و نشستیم بوی سیگار و الکل همه جارو پر کرده بود
ات : ارباب ، میتونم برم صورتم رو بشورم
کوک: اره ولی زود برگرد
رفتم سرویس بهداشتی و صورتم رو شستم وخشک کردم میخواستم برم بیرون که یه دفعه...
ادامه دارد...
برای پارت بعدی :
7لایک ، 10 فالو، 6کامنت😁
۲۴.۹k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.