رویایی همانند کابوس پارت 40
#par40
#nika
ولی اون عشقش به یه نامه بود:)"!
اشکامو پاک کردم زانو هامو تو شکمم جمع کردم
به استفا نامه رو میز نگاه کردم یه ماه دیگ ازاد میشم و میرم تو اغوش بی کسی ولی بهتر از اینه که بمونم طعنه های متین و بخورم .
خوب فرض کن یه ماه گذشت میخوای کجا بری؟
بری پیش بابات تا تو رو بفروشه؟ هع
بغض کردم از بی کسیم با صدای در سرمو برگردوندم
دیانا اومد تو نشست رو تخت رو به رو به چمدوناش نگاه کرد
نیکا=نمیخوای بری مگ نه؟
دیانا=اوم احساس میکنم دارم خونمو ول میکنم
نیکا=خوب مگ بابا مامان نداری برو پیش اونا کسی مجبورت نکرده بری خونه اون ادما
دیانا=مامان؟ اون که ⁵ سالگی منو ول کرد بابامم که....
نیکا=ک.؟
دیانا=مرده فوت شده تنهام گذاشته
نیکا=ببخشید نمیخواسنم ناراحتت کنم
دیانا=نه ناراحت نشدم
نیکا=فضولی نشه ولی چطوری مرد؟
دیانا=یه عوضی پرتش کرده
نیکا=یعنی قتل؟
دیانا=اومبعد اونم ارسلان مث یه فرشته نجات اومد منو اورد اینجا:)
نیکا=دوسش داری مگ نه؟
دیانا روشو کرد اونور یه اخم ریز کرد و گفت=معلومه نه
بلند شدم رفتم پیشش دستشو گرفتمگفتم=منو خر فرض نکن از نگاهات میفهمم از لحن صدات وقتی داری باهاش حرف میزنی از رفتارات
دیانا=واقعا خیلی ضایست؟
یه لبخند گرمی زدمگفتم=بیش از حد
دیانا=یعنی خودشم فهمیده؟
نیکا=اون خودشم دوست داره
دیانا=نیکام الکی دلم و خوش نکنی یکی از قانونای این خونه اینکه خدمتکارنباید رو خانایاین خونهچش داشته باشه اخرین بار قبل تو یه دختر اینجا بود که به متین چش داشت متین زندگیشو تباه کرد.
نیکا=.......
#nika
ولی اون عشقش به یه نامه بود:)"!
اشکامو پاک کردم زانو هامو تو شکمم جمع کردم
به استفا نامه رو میز نگاه کردم یه ماه دیگ ازاد میشم و میرم تو اغوش بی کسی ولی بهتر از اینه که بمونم طعنه های متین و بخورم .
خوب فرض کن یه ماه گذشت میخوای کجا بری؟
بری پیش بابات تا تو رو بفروشه؟ هع
بغض کردم از بی کسیم با صدای در سرمو برگردوندم
دیانا اومد تو نشست رو تخت رو به رو به چمدوناش نگاه کرد
نیکا=نمیخوای بری مگ نه؟
دیانا=اوم احساس میکنم دارم خونمو ول میکنم
نیکا=خوب مگ بابا مامان نداری برو پیش اونا کسی مجبورت نکرده بری خونه اون ادما
دیانا=مامان؟ اون که ⁵ سالگی منو ول کرد بابامم که....
نیکا=ک.؟
دیانا=مرده فوت شده تنهام گذاشته
نیکا=ببخشید نمیخواسنم ناراحتت کنم
دیانا=نه ناراحت نشدم
نیکا=فضولی نشه ولی چطوری مرد؟
دیانا=یه عوضی پرتش کرده
نیکا=یعنی قتل؟
دیانا=اومبعد اونم ارسلان مث یه فرشته نجات اومد منو اورد اینجا:)
نیکا=دوسش داری مگ نه؟
دیانا روشو کرد اونور یه اخم ریز کرد و گفت=معلومه نه
بلند شدم رفتم پیشش دستشو گرفتمگفتم=منو خر فرض نکن از نگاهات میفهمم از لحن صدات وقتی داری باهاش حرف میزنی از رفتارات
دیانا=واقعا خیلی ضایست؟
یه لبخند گرمی زدمگفتم=بیش از حد
دیانا=یعنی خودشم فهمیده؟
نیکا=اون خودشم دوست داره
دیانا=نیکام الکی دلم و خوش نکنی یکی از قانونای این خونه اینکه خدمتکارنباید رو خانایاین خونهچش داشته باشه اخرین بار قبل تو یه دختر اینجا بود که به متین چش داشت متین زندگیشو تباه کرد.
نیکا=.......
۲۱.۸k
۲۴ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.