تک پارتی
(وقتی از سوسک میترسی و.....)
لینو حموم بود منم توی حال نشسته بودم داشتیم توی فضای مجازی مچرخیدم راستش منو لینو ۱ساله دوست پسر دوست دختریم و در کل خواستم بگم من فوبیای حشرات دارم و خیلی از حشرات میترسم درحال نگاه کردن به گوشی بودم که حوصلم سر رفت گوشی رو کنار گذاشتم و به سمت کنترل تلویزیون رفتم و اونو برداشتم تلویزیون رو روشن کردم داشتم میدیدم دیدم لینو از حموم اومد بیرون لباس نپوشیده بود
آت :چاگی ممکنه سرما بخوری
لینو :الان بیبی گرل دوست داشتنی نگران من شده
آت :اومم
لینو اومد سمت آت روی مبل نشست سر آت رو روی پاهاش گذاشت و به تلویزیون خیره شد آت گشنش شد و گفت
آت :چاگیا من گشنمه میرم یک چیزی بیارم بخوریم
لینو :باشه عشقم
رفتم دم در آشپز خونه که دیدم یک چیزی داره تکون میخوره یکم دقت کردم دیدم سوسکه جیغ بنفشی زدم لینو با تعجب بهم نگاه کرد و گفت
لینو :کر شدم
آت سریعا پرید بغل لینو و با دستش به سوسک اشاره کرد لینو سعی کرد خنده خودشو کنترل کنه و سعی کنه نخنده ولی نتونست تحمل کنه و زد زیر خنده آت وقتی دید لینو داره میخنده با اخم بدی بهش نگاه کرد و گفت
لینو :چاگی اون فقط یک سوسکه
آت :چطور میتونی اینو بگی وقتی من اینقدر میترسم
لینو آت رو روی مبل گذاشت ولی اون موقع که خواست سوسکو بکشه دید که نیست
آت :لینووووو
لینو:چاگیا بعداً خودش میاد
آت :دستم بهت برسهههه
لینو حموم بود منم توی حال نشسته بودم داشتیم توی فضای مجازی مچرخیدم راستش منو لینو ۱ساله دوست پسر دوست دختریم و در کل خواستم بگم من فوبیای حشرات دارم و خیلی از حشرات میترسم درحال نگاه کردن به گوشی بودم که حوصلم سر رفت گوشی رو کنار گذاشتم و به سمت کنترل تلویزیون رفتم و اونو برداشتم تلویزیون رو روشن کردم داشتم میدیدم دیدم لینو از حموم اومد بیرون لباس نپوشیده بود
آت :چاگی ممکنه سرما بخوری
لینو :الان بیبی گرل دوست داشتنی نگران من شده
آت :اومم
لینو اومد سمت آت روی مبل نشست سر آت رو روی پاهاش گذاشت و به تلویزیون خیره شد آت گشنش شد و گفت
آت :چاگیا من گشنمه میرم یک چیزی بیارم بخوریم
لینو :باشه عشقم
رفتم دم در آشپز خونه که دیدم یک چیزی داره تکون میخوره یکم دقت کردم دیدم سوسکه جیغ بنفشی زدم لینو با تعجب بهم نگاه کرد و گفت
لینو :کر شدم
آت سریعا پرید بغل لینو و با دستش به سوسک اشاره کرد لینو سعی کرد خنده خودشو کنترل کنه و سعی کنه نخنده ولی نتونست تحمل کنه و زد زیر خنده آت وقتی دید لینو داره میخنده با اخم بدی بهش نگاه کرد و گفت
لینو :چاگی اون فقط یک سوسکه
آت :چطور میتونی اینو بگی وقتی من اینقدر میترسم
لینو آت رو روی مبل گذاشت ولی اون موقع که خواست سوسکو بکشه دید که نیست
آت :لینووووو
لینو:چاگیا بعداً خودش میاد
آت :دستم بهت برسهههه
۶.۷k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.