فیک دروغ چرا میترسم پارت 1
*دروغ چرا میترسم*
ویو ا/ت
من الان دو ساله با تهیونگ ازدواج کردم و تهیونگ همش میگه بچه میخوام....اما من دوست ندارم...دروغ چرا میترسم
دین دین(گوشی)
ا/ت: هوم؟
الیس: سلاااام ا/تتت
ا/ت: سلام چرا انقد ذوق زده ای
الیس: ذوق زده که چه ارض کنم وقتت خالیه؟
ا/ت: چطور؟
الیس: میخوام یونجون رو بیارم
ا/ت: واقعاا؟ اره خالیم بیارش سریع
الیس: باشه باشه(خنده) میبینمت
قطع کرد
خیلیی ذوق کرده بودم ی بچه میخواست بیاد خونموووننن عررررر
۱۵ دیقه بعد
دین دین(زنگ خونه)
رفتم درو باز کردم
الیس: سلاااامممم
ا/ت: سلام عزیزمممم
الیس: عزیزمم؟(با ذوق)
همون لحظه یونجون و بغل کردم
ا/ت: خب دیگه برو خدافظ
الیس: هعی بابا بای بایی
مایل به حمایت؟
..........
ویو ا/ت
من الان دو ساله با تهیونگ ازدواج کردم و تهیونگ همش میگه بچه میخوام....اما من دوست ندارم...دروغ چرا میترسم
دین دین(گوشی)
ا/ت: هوم؟
الیس: سلاااام ا/تتت
ا/ت: سلام چرا انقد ذوق زده ای
الیس: ذوق زده که چه ارض کنم وقتت خالیه؟
ا/ت: چطور؟
الیس: میخوام یونجون رو بیارم
ا/ت: واقعاا؟ اره خالیم بیارش سریع
الیس: باشه باشه(خنده) میبینمت
قطع کرد
خیلیی ذوق کرده بودم ی بچه میخواست بیاد خونموووننن عررررر
۱۵ دیقه بعد
دین دین(زنگ خونه)
رفتم درو باز کردم
الیس: سلاااامممم
ا/ت: سلام عزیزمممم
الیس: عزیزمم؟(با ذوق)
همون لحظه یونجون و بغل کردم
ا/ت: خب دیگه برو خدافظ
الیس: هعی بابا بای بایی
مایل به حمایت؟
..........
۱۴.۷k
۲۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.