کوک من p1

ات ویو
چند روزی هست به کره سفر کردم و خیلی هم خوشحالم چون به هدفم رسیدم منو دوستم میا با هم به کره سفر کردیم من باهاش هم خونه هستم
به زبان نویسنده،،،،،
میا و ات تو خونه نشسته بودن که ات گفت
ات: حوصلم سر رفته میا
میا: منم نظرت چیه بریم خرید
ات:نمیدونم......باش
میا: پس بلند شو آماده شو منم برم آماده بشم
ات ویو
رفتم تو اتاقم و یه لباس اسپرت پوشیدم (اسلاید دوم)
یه آرایش کیوت(اسلاید سوم) کردم رفتم بیرون رو مبل منتظر میا که میا بالاخره اومد باهم سوار ماشین میا شدیم رفتیم به سمت پاساژ خرید ..
من یه دونه کلاه با چهار دست لباس خریدم (اسلاید چهار و پنج)میا هم سه دست لباس خرید میا براش یه مشکل ضروری پیش اومد و با ماشینش رفت منم ماشین نداشتم مجبور بودم تاکسی بگیرم اون رفت و منم به چند دقیقه بعدش رفتم بیرون پاساژ تا برم خونه ...