پارت۴۶
پارت۴۶
ارامشی برای حس تو
+(از روش بلند شدم که گفت )
- حیف شد(مظلوم)
+ اون وقت چرا؟(نیشخند)
- من گشنمه(کیوت)(بلند شدمو خودمو مرتب کردم و رفتم بیرون)
+(منم رفتم بیرون و رفتم سمت مامانم که تو اشپز خونه بود و ا.ت پیشش بود و داشتن ظرفارو میشستن)اومااا(مامان)
» عه اومدی .....جونگ کوک پسر تو نمیخوای خونتونو به ا.ت نشون بدی؟(لبخند)
+ خونه؟.....اهاااا خونه ی منو ا.ت(کمی خنده)
- (تعجب)
+ عاممم...بیبیم یادم رفته بود بهت بگم من یه خونه دارم که به ناممه ولی تا ازدواج نکنم بابام نمیزاره اونجا توش خودم زندگی کنم....الانم منو تو داریم ازدواج میکنیم و قراره تو اون خونه زندگی کنیم....اونم تنها(کمی نیشخند)
- اوهوم(لب پایینمو گاز گرفتم که اوپا گف)
+ بهت چند بار بگم اینکارو نکننن (کمی بلند)(جدی)
- ب..ببشید(مظلوم)
» هی پسره ی احمق سر عروس من داد نزن....چیکارش داری لب خودشه...(جدی)
+(میخواستم چیزی بگم که ا.ت دستمو گرفت و گفت)
- نه مامانی جونم حق با اوپاس من اشتباه کردم(مظلوم و لبخند)
» جونگ کوک چطور میتونی روش صداتو بلند کنی ببین چقد ازت طرف داری میکنه.....عروس خوشگل خودمی(رو به ا.ت)(لبخند)
+ بیبم(نفس عمیقی کشیدمو و لبخند زدم)
- جونم(لبخند)
+ برو اماده شو بریم خونمونو بهت نشون بدم(لبخند)
- باشهههه(ذوقق)(با دو رفتم اماده شدمو برگشتم دیدم اوپا رو کاناپه نشسته پریدم بغلش و گفتم) زود باش ددی اماده شو بریممممم
+( سطحی لبشو بوسیدم) فدای ذوقت بشم منننن(لبخن خرگوشی)
- خدا نکنهههه ددی تو فدام شی من تنها میشمممممممم(کیوتت)
+(بدنشو بو کشیدم و رفتم اماده شدم و بعدرفتیم باهم سوار ماشینم شدیمو رفتیم سمت خونمون...موقعه ای که رسیدیم ماشین و گذاشتم تو پار کینگ خونه و رفتیم تو حیاط خونه...)
- ( خیلیییییییییییی قشنگگگگگ بودددد ....واقعا خوشگل بود حتی یه تاب ۳نفره هم داشتتتت یه استخر هم داشت یه انبار و اتاق ورزش داشت و ۲طبقه بود وارد خونه شدیم عاشق تمش شدیم اشپزخونشو چک کردم همه چیز داشت ....دوتا در توی طبقه ی اول بود یکیش اتاق مهمان بود اون یکی اتاق کار جونگ کوک که پرررررر کتاب بود .....با ذوق رفتم سمت اوپا و گفتم)ددییی اتاقمون کجاسسسسسس(ذوقق)
حمایتتتتت لاوامممم!
ارامشی برای حس تو
+(از روش بلند شدم که گفت )
- حیف شد(مظلوم)
+ اون وقت چرا؟(نیشخند)
- من گشنمه(کیوت)(بلند شدمو خودمو مرتب کردم و رفتم بیرون)
+(منم رفتم بیرون و رفتم سمت مامانم که تو اشپز خونه بود و ا.ت پیشش بود و داشتن ظرفارو میشستن)اومااا(مامان)
» عه اومدی .....جونگ کوک پسر تو نمیخوای خونتونو به ا.ت نشون بدی؟(لبخند)
+ خونه؟.....اهاااا خونه ی منو ا.ت(کمی خنده)
- (تعجب)
+ عاممم...بیبیم یادم رفته بود بهت بگم من یه خونه دارم که به ناممه ولی تا ازدواج نکنم بابام نمیزاره اونجا توش خودم زندگی کنم....الانم منو تو داریم ازدواج میکنیم و قراره تو اون خونه زندگی کنیم....اونم تنها(کمی نیشخند)
- اوهوم(لب پایینمو گاز گرفتم که اوپا گف)
+ بهت چند بار بگم اینکارو نکننن (کمی بلند)(جدی)
- ب..ببشید(مظلوم)
» هی پسره ی احمق سر عروس من داد نزن....چیکارش داری لب خودشه...(جدی)
+(میخواستم چیزی بگم که ا.ت دستمو گرفت و گفت)
- نه مامانی جونم حق با اوپاس من اشتباه کردم(مظلوم و لبخند)
» جونگ کوک چطور میتونی روش صداتو بلند کنی ببین چقد ازت طرف داری میکنه.....عروس خوشگل خودمی(رو به ا.ت)(لبخند)
+ بیبم(نفس عمیقی کشیدمو و لبخند زدم)
- جونم(لبخند)
+ برو اماده شو بریم خونمونو بهت نشون بدم(لبخند)
- باشهههه(ذوقق)(با دو رفتم اماده شدمو برگشتم دیدم اوپا رو کاناپه نشسته پریدم بغلش و گفتم) زود باش ددی اماده شو بریممممم
+( سطحی لبشو بوسیدم) فدای ذوقت بشم منننن(لبخن خرگوشی)
- خدا نکنهههه ددی تو فدام شی من تنها میشمممممممم(کیوتت)
+(بدنشو بو کشیدم و رفتم اماده شدم و بعدرفتیم باهم سوار ماشینم شدیمو رفتیم سمت خونمون...موقعه ای که رسیدیم ماشین و گذاشتم تو پار کینگ خونه و رفتیم تو حیاط خونه...)
- ( خیلیییییییییییی قشنگگگگگ بودددد ....واقعا خوشگل بود حتی یه تاب ۳نفره هم داشتتتت یه استخر هم داشت یه انبار و اتاق ورزش داشت و ۲طبقه بود وارد خونه شدیم عاشق تمش شدیم اشپزخونشو چک کردم همه چیز داشت ....دوتا در توی طبقه ی اول بود یکیش اتاق مهمان بود اون یکی اتاق کار جونگ کوک که پرررررر کتاب بود .....با ذوق رفتم سمت اوپا و گفتم)ددییی اتاقمون کجاسسسسسس(ذوقق)
حمایتتتتت لاوامممم!
۴.۳k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.