عشق باور نکردنی 💚
عشق باور نکردنی 💚
این دلیل مسخره؟یعنی من حق عاشق شدن ندارم؟تو چند وقت دیگه ازدواج میکنی ولی من تنها بمونم؟تا کی میخوای منو از بقیه قایم کنی؟؟تهیونگ:نه من...ا/ت تهیونگ هل داد و به سمت در خروجی رفت و با اعصبانیت گفت:تو فقط منو آزار میدی...
تهیونگ:ا/ت من عاشقتم بفهم...ا/ت با حرف تهیونگ خون توی رگ هاش خشک شد..ا/ت:م...منظورت چیه؟؟تهیونگ:من از اولین باری که دیدمت عاشقت شدم ا/ت..ا/ت:تهیونگ چی چرت و پرت میگی؟ما خواهر برداریم...تهیونگ:نه ا/ت چرا درک نمیکنی؟ما حتی قانونی هم خواهر برادر نیستیم..(فلش بک به وقتی که ا/ت اومد)
ساعت نزدیک 2 شب بود و تهیونگ و خانوادش تصمیم گرفتن بعد یک تفریح خوب به خونه برگردن..توی راه متوجه
این دلیل مسخره؟یعنی من حق عاشق شدن ندارم؟تو چند وقت دیگه ازدواج میکنی ولی من تنها بمونم؟تا کی میخوای منو از بقیه قایم کنی؟؟تهیونگ:نه من...ا/ت تهیونگ هل داد و به سمت در خروجی رفت و با اعصبانیت گفت:تو فقط منو آزار میدی...
تهیونگ:ا/ت من عاشقتم بفهم...ا/ت با حرف تهیونگ خون توی رگ هاش خشک شد..ا/ت:م...منظورت چیه؟؟تهیونگ:من از اولین باری که دیدمت عاشقت شدم ا/ت..ا/ت:تهیونگ چی چرت و پرت میگی؟ما خواهر برداریم...تهیونگ:نه ا/ت چرا درک نمیکنی؟ما حتی قانونی هم خواهر برادر نیستیم..(فلش بک به وقتی که ا/ت اومد)
ساعت نزدیک 2 شب بود و تهیونگ و خانوادش تصمیم گرفتن بعد یک تفریح خوب به خونه برگردن..توی راه متوجه
۲.۶k
۱۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.