فیک هزاران شکوفه پارت۷
سلام سلام
اینم پارت جدید
اسلاید ۲:لباس هیکاری
اسلاید ۳:لباس سانمی وقت پیرهن اش زیتونی در نظر بگیرید
اسلاید ۴:گل سر هیکاری
سانمی سمت فروشنده: میشه لطفا اون گل سر رو بدین؟
فروشنده: حتما
*گل سر رو داد بهتون*
سانمی گل سر رو دید و گفت: میخوایی بزنمش به موهات تا خودت رو تو اینه ببینی؟
هیکاری؟ا..آره
سانمی گل سر رو به موهای هیکاری زد
سانمی در ذهن:چه مو های نرمی می داره
هیکاری در ذهن: چه دستای گرمی داره خیلی عجیبه
بعد از این که گل سر رو به موهات زد خودتو تو آینه دیدی
خیلی بهت میومد
سانمی: دوس اش داری؟
هیکاری:آره.. خیلی خوشگله
سانمی:پس همینو برات میخررم
وقتی که حساب کردین از مغازه اومدین بیرون
هیکاری:ممنونم از لطف شما *سرخ*
سانمی:خواهش میکنم بیا بریم این رستوران شنیدم غذا های خوشمزهای داره
هیکاری:ا...آره بریم
بعد از این که غذاتون رو خوردید رفتید بیرون شهر جایی که از اون جا میشد کل شهر رو دید
رفتید زیر درخته گیلاس که تازه شکوفه های صورتی و سفید داده بود نشستید
و درباره موزو های مختلف صحبت میکردین
هیکاری:اینجا خیلی قشنگه
سانمی:آره ولی به قشنگی تو نیست
هیکاری=لبو
هیکاری:م...ممنونم
سانمی:هیکاری میخوام یه موضوعی رو بهت بگم
هیکاری: بگو میشنوم
سانمی:خوب...چه طور بگم...از وقتی که باهم آشنا شدیم یعنی روزی که هر دوتامون هاشیرا شدیم احساس میکردم یه حس عجیبی بهت دارم...اول با خودم گفتم این حس زود گذر هست...ولی...هر چه قد بیشتر میگذشت...بیشتر عاشقت میشدم...نمیدونم این حس دوطرفه هست یانه...ولی از این که این موضوع رو بهت گفتم خوشحالم...و این که عشق منو قبول کنی با خودته...قبول میکنی؟
هیکاری که صدایی قلبش رو میشنید و حاله صورتی رو صورت اش بود گفت:خوب باید بگم این عشق دوطرفه هست...منم...منم بهت علاقه دارم...
که یکدفعه...
باید بگم کرم دارم؟
راستی اگه پارت بعد میخواید این پارت باید ۳۵ تا لایک بخوره🤡✨️
اگه غلط املایی داشتم ببخشید
اینم پارت جدید
اسلاید ۲:لباس هیکاری
اسلاید ۳:لباس سانمی وقت پیرهن اش زیتونی در نظر بگیرید
اسلاید ۴:گل سر هیکاری
سانمی سمت فروشنده: میشه لطفا اون گل سر رو بدین؟
فروشنده: حتما
*گل سر رو داد بهتون*
سانمی گل سر رو دید و گفت: میخوایی بزنمش به موهات تا خودت رو تو اینه ببینی؟
هیکاری؟ا..آره
سانمی گل سر رو به موهای هیکاری زد
سانمی در ذهن:چه مو های نرمی می داره
هیکاری در ذهن: چه دستای گرمی داره خیلی عجیبه
بعد از این که گل سر رو به موهات زد خودتو تو آینه دیدی
خیلی بهت میومد
سانمی: دوس اش داری؟
هیکاری:آره.. خیلی خوشگله
سانمی:پس همینو برات میخررم
وقتی که حساب کردین از مغازه اومدین بیرون
هیکاری:ممنونم از لطف شما *سرخ*
سانمی:خواهش میکنم بیا بریم این رستوران شنیدم غذا های خوشمزهای داره
هیکاری:ا...آره بریم
بعد از این که غذاتون رو خوردید رفتید بیرون شهر جایی که از اون جا میشد کل شهر رو دید
رفتید زیر درخته گیلاس که تازه شکوفه های صورتی و سفید داده بود نشستید
و درباره موزو های مختلف صحبت میکردین
هیکاری:اینجا خیلی قشنگه
سانمی:آره ولی به قشنگی تو نیست
هیکاری=لبو
هیکاری:م...ممنونم
سانمی:هیکاری میخوام یه موضوعی رو بهت بگم
هیکاری: بگو میشنوم
سانمی:خوب...چه طور بگم...از وقتی که باهم آشنا شدیم یعنی روزی که هر دوتامون هاشیرا شدیم احساس میکردم یه حس عجیبی بهت دارم...اول با خودم گفتم این حس زود گذر هست...ولی...هر چه قد بیشتر میگذشت...بیشتر عاشقت میشدم...نمیدونم این حس دوطرفه هست یانه...ولی از این که این موضوع رو بهت گفتم خوشحالم...و این که عشق منو قبول کنی با خودته...قبول میکنی؟
هیکاری که صدایی قلبش رو میشنید و حاله صورتی رو صورت اش بود گفت:خوب باید بگم این عشق دوطرفه هست...منم...منم بهت علاقه دارم...
که یکدفعه...
باید بگم کرم دارم؟
راستی اگه پارت بعد میخواید این پارت باید ۳۵ تا لایک بخوره🤡✨️
اگه غلط املایی داشتم ببخشید
۴.۶k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.