𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁶⁹
𝒄𝒉𝒊𝒍𝒅𝒉𝒐𝒐𝒅 𝒍𝒐𝒗𝒆⁶⁹
chapter②
داروخونه های شبانه روزی همیشه باز بودند...هانا اونجا شیفت صبحشو مشغول بود...و تو شیفت های دیگه افراد دیگه...
هانا از پهلوی کوک خبر نداشت نباید هم داشته باشه،هر چه افراد کمی بدونن بهتر...به نفع منو کوکه
"طبقه بالا پر از چند تا مطب بزرگ و کوچیک اجاره ای بود...که تو فضای بسته ای معالجه میشدن...طبقه پایین هم به دو بخش دارو های غیر ضروری و دارو های کیو که برای سرطان و بیماری هایی که دول.ت مبلغش رو پرداخت میکردن....
نوبتی سروقت برای دارو های کیو گرفتم چون دارویی که من میخواستم تو اون بخش بود...
نوبت گیر صوتی داروخانه منو شماره ۱۲۵ سیو کرد و بعد چند نفر نوبت من میشد...
روی صندلی انتظار فلزی نشستم......سرامیک های سنگ مرمر سالن طراحی قشنگ و تیکه تیکه ای داشت...چند دقیقه ای به کفشام خیره شدم که با اومدن صدای گفتن شماره من سریع از جام بلند شدم...
هانا هنوز نیومده بود پس بهتره زود تر خریدو انجام بدم!...
(نکته: کیو واحد دارو های مخصوصه)
---:چی میخواید؟
ات:سرم شستشو و شربت عفونت
---:قرص رو میدم ولی سرم رو از اون یکی بخش تهیه کنید
ات:باشه
قرص رو تو جعبه گذاشت و بعد توی کیسه کِدِر رنگی...و با صورت حساب جلوم گذاشت...
کارتم رو بهش دادم و با کارتخوان مبلغو کشیدو و کارت و برگه واریز رو بهم داد..
برای سرم شستشو وقتی نمیخواست در این صورت وقت نگرفتم و سرم حاوی نمک رو خریدم و از اونجا خارج شدم...
همین طور که پیاده به سمت عمارت می رفتم نگاهی به آسمون انداختم...آفتابی بود و هیچ ابری تو آسمون دیده نمیشد...همین شکلی که آسمونو نگاه میکردم...با کله به پشت یه نفر خوردم....
سریع خودمو جمع کردم و دستمو به علامت درد روی پیشونیم گذاشتم...و برای ادای احترام خم شدم...مردی با کت یشمی رنگ چرم تا زانوهاش برگشت...اون تهیونگه؟!
تهیونگ:لیدی؟
ات:تهیونگ ! معذرت میخوام
میخواستم از کنارش رد شم و برم که جلومو گرفت...
تهیونگ:جئون که کاری باهاتون نکرد؟
ات:مثلا چه کاری؟*مشکوک*
تهیونگ: مثلا...
انگشت اشارمو جعو دهنش گذاشتم...
ات:زیاد فیلم میبینید
تهیونگ:نه لیدی*خنده بلند*
ات:خندت گویا بود
تهیونگ:*خنده*....میخواستم یه سوال ازتون بپرسم...
ات:ببخشید من وقت ندارم باید برم...
از کنارش رد شدم فکر کنم زدم تو ذوقش ...اما الان حال کوک واجب تره.!...
دلیلی هم نداره من اصلا نمیخوام با تهیونگ رابطه بوی و گرل فرند داشته باشم چه برسه به بد بوی و لیتل گرل؟!
__________________
🤡🐄
chapter②
داروخونه های شبانه روزی همیشه باز بودند...هانا اونجا شیفت صبحشو مشغول بود...و تو شیفت های دیگه افراد دیگه...
هانا از پهلوی کوک خبر نداشت نباید هم داشته باشه،هر چه افراد کمی بدونن بهتر...به نفع منو کوکه
"طبقه بالا پر از چند تا مطب بزرگ و کوچیک اجاره ای بود...که تو فضای بسته ای معالجه میشدن...طبقه پایین هم به دو بخش دارو های غیر ضروری و دارو های کیو که برای سرطان و بیماری هایی که دول.ت مبلغش رو پرداخت میکردن....
نوبتی سروقت برای دارو های کیو گرفتم چون دارویی که من میخواستم تو اون بخش بود...
نوبت گیر صوتی داروخانه منو شماره ۱۲۵ سیو کرد و بعد چند نفر نوبت من میشد...
روی صندلی انتظار فلزی نشستم......سرامیک های سنگ مرمر سالن طراحی قشنگ و تیکه تیکه ای داشت...چند دقیقه ای به کفشام خیره شدم که با اومدن صدای گفتن شماره من سریع از جام بلند شدم...
هانا هنوز نیومده بود پس بهتره زود تر خریدو انجام بدم!...
(نکته: کیو واحد دارو های مخصوصه)
---:چی میخواید؟
ات:سرم شستشو و شربت عفونت
---:قرص رو میدم ولی سرم رو از اون یکی بخش تهیه کنید
ات:باشه
قرص رو تو جعبه گذاشت و بعد توی کیسه کِدِر رنگی...و با صورت حساب جلوم گذاشت...
کارتم رو بهش دادم و با کارتخوان مبلغو کشیدو و کارت و برگه واریز رو بهم داد..
برای سرم شستشو وقتی نمیخواست در این صورت وقت نگرفتم و سرم حاوی نمک رو خریدم و از اونجا خارج شدم...
همین طور که پیاده به سمت عمارت می رفتم نگاهی به آسمون انداختم...آفتابی بود و هیچ ابری تو آسمون دیده نمیشد...همین شکلی که آسمونو نگاه میکردم...با کله به پشت یه نفر خوردم....
سریع خودمو جمع کردم و دستمو به علامت درد روی پیشونیم گذاشتم...و برای ادای احترام خم شدم...مردی با کت یشمی رنگ چرم تا زانوهاش برگشت...اون تهیونگه؟!
تهیونگ:لیدی؟
ات:تهیونگ ! معذرت میخوام
میخواستم از کنارش رد شم و برم که جلومو گرفت...
تهیونگ:جئون که کاری باهاتون نکرد؟
ات:مثلا چه کاری؟*مشکوک*
تهیونگ: مثلا...
انگشت اشارمو جعو دهنش گذاشتم...
ات:زیاد فیلم میبینید
تهیونگ:نه لیدی*خنده بلند*
ات:خندت گویا بود
تهیونگ:*خنده*....میخواستم یه سوال ازتون بپرسم...
ات:ببخشید من وقت ندارم باید برم...
از کنارش رد شدم فکر کنم زدم تو ذوقش ...اما الان حال کوک واجب تره.!...
دلیلی هم نداره من اصلا نمیخوام با تهیونگ رابطه بوی و گرل فرند داشته باشم چه برسه به بد بوی و لیتل گرل؟!
__________________
🤡🐄
۱۲.۵k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.