پرنسس اسلایترین
پرنسس_اسلایترین
#part17
بلند شدم دیدم صبحه اتاقم تقریبا خالی شده بود اما چند تا از کتاباو وسایل دکور هنوز مونده بود که نخواستم بردارم ترسیدم بشکنن
کتابارو جمع کردم دسته بندیشون کردم که قبل رفتن موقع خدافظی از بچه ها بدم بهشون
رفتم جلو اینه موهامو دم اسبی با کش بستم لباس فرمامو گذاشتم کمدم چون تا باهمه خدافظی کنمو چندتا کارو انجام بدم شب میشد وقتی برا درس خوندن نبود که خیلی دلم میخواست اما واقعا مجبور بودم یه هودی خاکستری پوشیدم با یه شلوار لی و کفشای سفید پامپی و گرفتم بغلم کتابارو برداشتمو راه
افتادم
#part17
بلند شدم دیدم صبحه اتاقم تقریبا خالی شده بود اما چند تا از کتاباو وسایل دکور هنوز مونده بود که نخواستم بردارم ترسیدم بشکنن
کتابارو جمع کردم دسته بندیشون کردم که قبل رفتن موقع خدافظی از بچه ها بدم بهشون
رفتم جلو اینه موهامو دم اسبی با کش بستم لباس فرمامو گذاشتم کمدم چون تا باهمه خدافظی کنمو چندتا کارو انجام بدم شب میشد وقتی برا درس خوندن نبود که خیلی دلم میخواست اما واقعا مجبور بودم یه هودی خاکستری پوشیدم با یه شلوار لی و کفشای سفید پامپی و گرفتم بغلم کتابارو برداشتمو راه
افتادم
۱.۷k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.