فیک ( می خوام برای تو بمیرم ) پارت ۱۱
فیک ( میخوام برای تو بمیرم ) پارت ۱۱
ویو ا/ت
-بله
+همیشه من باید اول سلام کنم میدونی که منم سلام کن دیگه
- ای بابا شما هم گیر دادی اااا بگووو جونگ کوک
+ ببین گفتم اون سوبوک را نیار پس اونم نیاز به خونه داره من هتلم وسیله داره نیاز نداری چیزی
- داری میگی فقط خودم را بردارم بیارم
+ نمیخوایی که اون مزاحم شبا تو کارتون بخوابه , جا میخواد
- تروخدا فرمایش دیگه ندارین
+ همین که گفتم
یهو لحنش جدی شد منم دیدم بهتره شوخی نکنم
- اوکی
اینم که همش تغییر مود میده
با کدومش باید برقصم نمیدونم
.
.
-سوبوک من چیزی از اینجا نمیبرم فقط به پا خودم را جا نزارم
^داری میری واقعا؟؟
- نه دارم میام , خب میبینی که مجبورم برم
^مواظب خودت باش زیادم با اون نپر
- چشممم
رفتم آماده بشم که از وضع خراب پام مجبورم کتونی بپوشم پس یه پیراهن ساده بلند پوشیدم و موهامو باز گذاشتم(اسلاید دوم تیپ اش هست)
همین طور در حال جمع کردن چند تا لباس بودم که جونگ کوک آدرس فرستاد
ساک و برداشتم و خدافظی کردم
- اوپااا گریه نکن تروخدا , نمیرم بمیرم که .
^الان بری خونه بدون تو خالی
- اوو خدااا چقد آخه من تورا دوست دارم , بخدا برمیگردم غصه نخور باشه(کیوت)
^خوب غذا بخوری اااا
- باشه حتما , کاری نداری
^نه شبا قبل خواب هم یادت نره پیام بدی
- اوپا سفر قَندٍهار که نمیرم فدات شم
^برو برو
- بای بای
براش دست تکون دادم و اومدم بیرون
واقعا من بدون اون کسی نداشتم ....
(الان بره هتل بخش عظیم ماجرا شروع میشه )
۱۰لایک
۲۰کامنت
ویو ا/ت
-بله
+همیشه من باید اول سلام کنم میدونی که منم سلام کن دیگه
- ای بابا شما هم گیر دادی اااا بگووو جونگ کوک
+ ببین گفتم اون سوبوک را نیار پس اونم نیاز به خونه داره من هتلم وسیله داره نیاز نداری چیزی
- داری میگی فقط خودم را بردارم بیارم
+ نمیخوایی که اون مزاحم شبا تو کارتون بخوابه , جا میخواد
- تروخدا فرمایش دیگه ندارین
+ همین که گفتم
یهو لحنش جدی شد منم دیدم بهتره شوخی نکنم
- اوکی
اینم که همش تغییر مود میده
با کدومش باید برقصم نمیدونم
.
.
-سوبوک من چیزی از اینجا نمیبرم فقط به پا خودم را جا نزارم
^داری میری واقعا؟؟
- نه دارم میام , خب میبینی که مجبورم برم
^مواظب خودت باش زیادم با اون نپر
- چشممم
رفتم آماده بشم که از وضع خراب پام مجبورم کتونی بپوشم پس یه پیراهن ساده بلند پوشیدم و موهامو باز گذاشتم(اسلاید دوم تیپ اش هست)
همین طور در حال جمع کردن چند تا لباس بودم که جونگ کوک آدرس فرستاد
ساک و برداشتم و خدافظی کردم
- اوپااا گریه نکن تروخدا , نمیرم بمیرم که .
^الان بری خونه بدون تو خالی
- اوو خدااا چقد آخه من تورا دوست دارم , بخدا برمیگردم غصه نخور باشه(کیوت)
^خوب غذا بخوری اااا
- باشه حتما , کاری نداری
^نه شبا قبل خواب هم یادت نره پیام بدی
- اوپا سفر قَندٍهار که نمیرم فدات شم
^برو برو
- بای بای
براش دست تکون دادم و اومدم بیرون
واقعا من بدون اون کسی نداشتم ....
(الان بره هتل بخش عظیم ماجرا شروع میشه )
۱۰لایک
۲۰کامنت
۹.۱k
۰۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.